responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 757

زره سيّد الشهداء سلام اللّه عليه را در بركرده بود به نزديك مخدّرات آمد و صداى ضجّه و ناله ايشان را شنيد .

مرحوم مفيد در ارشاد مى‌فرمايد :

چون چشم اهالى حرم به پسر سعد ملعون افتاد پيش آمدند فصاح النساء فى وجهه همه ضجّه و فرياد به روى او زده و گريه‌كنان گفتند : اى ظالم آخر تا چقدر و تا چه اندازه به اولاد على ظلم مى‌كنى، اى بى‌رحم مگر، چقدر طاقت كشيدن بار بلا داريم .

شعر

اى سنگدل بس است بيا از خدا بترس‌

از انتقام كيفر روز جزا بترس‌

ما دختران زهره زهراى اطهريم‌

كاينسان اسير همچو اسيران خيبريم‌

ما را لباس و مقنعه اين خيل كوفيان‌

غارت نموده همچو زنان يهوديان‌

عمر سعد ملعون با آن همه قساوت قلبى كه داشت تحت تأثير واقع شد فقال لا صحابه :

لا يدخل منكم احد بيوت هؤلاء النّساء و لا تعرضوا لهذا الغلام، آن كافر ستمگر به لشگر گفت : احدى از شما ماذون نيست به خيمه زنان وارد شود و يك نفر از شما حق ندارد متعرّض اين جوان بيمار گردد چون بانوان از آن نانجيب و نااصل اندكى ترحّم ديدند يك خواهش ديگر كردند و آن اين بود كه به نقل مرحوم مفيد در ارشاد : سئلته النسوة ليسترجع ما اخذ منهّن ليسترن به، از او خواستند تا آنچه را كه لشگر از ايشان غارت كرده‌اند به آنها برگردانند .

پسر سعد ملعون خطاب به لشگر كرده و با صداى بلند گفت :

نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 757
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست