responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 742

سرّ اينكه شمر ناپاك سر مطهّر را برسر نيزه بلند زد اين بود كه تمام سپاه آن را ببينند و آسوده شوند، اين بود كه همه تكبير گفتند، بارى بعد از بريدن سر مبارك امام عليه السّلام زمين شروع كرد بلرزيدن و امتلاء الجوّ بالاصوات يعنى فضا از صداها بلند بود و زلزلت الارض و اظلمت السّموات و انكسفت الشمس بحيث بدت الانجم خورشيد چنان تيره و تار شد كه ستارگان ظاهر شدند و قطر من السّماء الدّم سبع قطرات، هفت قطره خون از آسمان باريد و منادى از آسمان نداء كرد :

قتل و اللّه الامام بن الامام اخ الامام الحسين بن على، قتل و اللّه الهمام بن الهمام الحسين بن على .

از حضرت مولانا الصّادق عليه السّلام مروى است كه مردى در لشگر عمر سعد ملعون نعره كشيد، گفتند : تو را چه مى‌شود؟

جواب داد به چشم خود رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را مى‌بينم كه ايستاده يك نگاه به حسين عليه السّلام و يك نگاه به شما لشگر مى‌نمايد و من مى‌ترسم عذاب نازل شود .

مردم او را ملامت مى‌كردند و مى‌گفتند : اين مرد ديوانه شده .

راوى از حضرت سؤال كرد : آن صيحه و ناله‌كننده كه بود؟

فرمود : من او را جبرئيل مى‌دانم كه از فقد مخدوم خود ناله مى‌كرد و اگر مى‌خواست به يك صيحه تمام عالم را هلاك كند مى‌توانست‌

غارت كردن كفّار كوفه و شام لباس‌هاى حضرت سيد الشهداء سلام اللّه عليه را

بعد از آنكه سر مبارك فرزند رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را از بدن جدا كرده و بالاى نيزه زدند تا يكساعت مردم مات و متحيّر بودند زيرا زمين مى‌لرزيد و در فضا صداهاى هولناك و وحشت‌زا بگوش مى‌رسيد و از طرفى قرص خورشيد گرفت و هوا تاريك و ظلمانى شد و ستاره‌ها ظاهر گشتند و مقارن با همين حوادث از آسمان خون باريد، بادهاى سرخ و سياه وزيدند و عالم را دگرگون نمودند

نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 742
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست