( اى حسين ما ياوران تو هستيم پس آنچه
خواهى بما فرمان بده، اگر به ما امر كنى كه تمام دشمنانت را بكشيم البته اين كار را
خواهيم نمود )
حضرت در حق ايشان دعا نمود و فرمود :
جزاكم اللّه خيرا انّى لا اخالف قول جدّى ( خدا به شما جزاى خير دهد من مخالفت فرمان جدّم رسول خدا صلّى اللّه عليه
و آله و سلّم را نمىكنم جدّم به من فرموده :
انّ اللّه شاء يراك مقتولا ملطّخا بدمائك مخضّبا شيبك بدمائك مذبوحا من
قفاك مشيّت حضرت بارى عزّ اسمه درباره تو چنين جارى
شده كه كشته و به خون آغشتهات بيند، ريشت را غرقه به خون و سرت را از قفا بريده ببيند .
سپس حضرت به ايشان فرمودند :
اين خواست خدا درباره من بود و امّا مشيّت الهى درباره ناموس و عيالم،
جدّم فرمود :
نور ديده، و قد شاء اللّه ان يرى حرمك سبايا على اقطاب المطايا .
خدا خواسته حرم تو كه حرم عصمت و طهارتند اسيروار برشتران بىجهاز سوار
شوند و به شهر و ديارشان ببرند و انّى و اللّه ساصبر اى پادشاه جن
به ذات اقدس الهى من بخواست خدا و اشاره رسولش صبر نموده و براى كشته شدن آمادهام
و تن به اسيرى اهل و عيال دادهام و خدا احكم الحاكمين مىباشد .
اتمام حجّت نمودن حضرت ابا عبد اللّه الحسين عليه السّلام با لشگر كفرآئين
كوفه و شام
ابو مخنف مىنويسد :
ثمّ زلف نحو القوم و قال :
يا ويلكم على م تقاتلونى؟ أعلى حقّ تركته ام على سنّة غيّرتها ام على
شريعة بدّلتها؟
سپس امام عليه السّلام بطرف سپاه كفرآئين عمر بن سعد ملعون رفته و فرمودند :