responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 684

عليا مخدّره حضرت زينب سلام اللّه عليها على اصغر را آورد، طفل از شدّت عطش و گرسنگى گريه مى‌كرد و آنى آرام نمى‌گرفت و مانند باران اشگ مى‌ريخت، چشم‌ها به گودى فرورفته و شكم به پشت چسبيده و لبها برشته شده امام عليه السّلام طفل را بدست گرفت و خواست آن لب‌هاى خشكيده و صورت اشگ‌آلوده را ببوسد ناگاه تيرى از دست حرمله ملعون آمد و گلوى آن طفل را بريد و دريد و ذبحش كرد، امام عليه السّلام خواهر را طلبيد فقال لزينب خذيه به خواهرش فرمود : خواهر بچه را بگير و نگهدار .

عليا مكرّمه با چشمهاى اشگبار و دلى نالان و قلبى سوزان بچه را گفت و نگاه داشت .

امام عليه السّلام با دو دست مبارك خون گلوى آن طفل را گرفت همينكه دستهاى حضرت از خون آن طفل معصوم پر شد آن را بطرف آسمان پاشيد و فرمود : خواهر جان اين مصيبت به اين بزرگى در نزد من محترم است زيرا كه خدا مى‌بيند .

قال الباقر عليه السّلام : فلم يسقط من ذلك الدّم قطرة على الارض .

حضرت باقر عليه السّلام مى‌فرمايد : از آن دو مشت خون على اصغر كه امام عليه السّلام به آسمان پاشيد قطره‌اى به زمين نريخت .

روايت دوّم در شهادت شاهزاده على اصغر عليه السّلام‌

مرحوم مجلسى در بحار مى‌فرمايد : چون در زمين پربلاء كربلاء براى مظلوم آل عبا يارى و هوادارى نماند و مرگ همه جوانان را ديد و داغ همه برادران را به دل گرفت و باقى نماند براى حضرتش مگر بانوان و مخدّرات محترمه نادى هل من ذابّ يذبّ عن حرم رسول اللّه، هل من موحّد يخاف اللّه فينا و هل من مغيث يرجو اللّه فى اغاثتنا .

حضرت در آن حال ندائى از دل محزون برآورد كه آيا در اين صحرا كسى‌

نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 684
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست