responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 66

امام عليه السّلام فرمود : هرگز با يزيد بيعت نكنم بلكه به سنّت جدّ خود محمّد مصطفى صلّى اللّه عليه و آله و سيرت پدر خويش على مرتضى خواهم رفت هركس متابعت من نمايد و سخن حق از من قبول كند سعادت و سلامت يابد و هركس ابا كرده و از دائره اطاعت من بيرون رود صبر كنم تا آن وقت كه خداى تعالى ميان من و او حكم كند و هو خير الحاكمين .

سپس روى به برادر خود محمّد بن حنفيّه نمود و فرمود :

خدا توفيق را رفيق تو كند، اينك تو را وداع مى‌كنم و السّلام على من اتبع الهدى و لا حول و لا قوّة الّا باللّه العلىّ العظيم .

بعد از آن وصيت‌نامه را به برادر خود داده و او را وداع كرد و با اهل بيت و اصحاب و عشاير به جانب مكّه روان شد .

گفتگوىامام با عليا مخدّره ام سلمه رضوان اللّه عليها

عليا مخدّره ام سلمه كه همسر پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بود وقتى از قصد آن جناب مطّلع شد خدمتش آمد و عرض كرد :

فرزندم تقاضاى من از شما اين است كه سفر عراق را ترك نموده و من را در فراقت غمگين نفرمائى زيرا جدّ بزرگوارت خاتم الانبياء صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به من خبر داده كه تو را در سرزمين عراق شهيد مى‌كنند .

امام عليه السّلام فرمود : اى مادر من نيز به اين مسئله آگاه بوده و خوب مى‌دانم كه در كدام روز مرا كشته و قاتلم چه كسى بوده و مدفن خود و شهداى اهل بيتم كجا است و اگر بخواهى هم‌اكنون مشهد خود را بتو نشان دهم تا بدانى آنچه تو گفتى از من پنهان و پوشيده نيست، سپس با دست مبارك اشارتى فرمود تا زمين كربلاء را آن مخدّره ديد و معسكر و مصرع ياران و فرزندان آن حضرت را مشاهده كرد، آن عليا مخدّره بسيار گريست و ناله و افغان نمود .

امام عليه السّلام فرمود : خواست خدا است كه من را مقتول و خواهران و دخترانم را

نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 66
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست