responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 64

كرّار رفتار نمايم .

پس هركه قول مرا كه حق محض است قبول كند بارى تعالى اولى و سزاوارتر است به اينكه حق را از او بپذيرد و آنكس كه سر باز زند و برمن رد كند صبر كنم تا خداوند حكم فرمايد .

گفتگوىعبد اللّه بن عبّاس با سيّد مظلومان و رأى خود را بيان نمودن‌

در آستانه خروج سيّد مظلومان عليه السّلام از مدينه و حركت به جانب مكّه عبد اللّه بن عبّاس محضر باسعادت آن حضرت مشرّف شد و عرضه داشت :

من چنان مصلحت مى‌بينم كه با يزيد بيعت كنى و چنانكه در روزگار معاويه صبر نمودى در ايّام يزيد نيز صبر كنى باشد كه از حكم الهى لطيفه‌اى ظاهر گردد كه در ضمن آن مقصود تو حاصل گردد .

حضرت فرمود : چه مى‌گوئى، من آن كس نيستم كه با يزيد بيعت كنم و حال آنكه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در حق او گفته است آن‌چه گفته است .

عبد اللّه بن عبّاس گفت : راست مى‌گوئى اى ابا عبد اللّه من خود از رسول خدا و سلّم شنيدم كه مى‌فرمود : من را با تو چه كار اى يزيد، لا بارك فى يزيد كه او فرزند من و فرزند دختر من حسين را خواهد كشت .

سپس امام عليه السّلام فرمود : اى عبد اللّه تو چه مى‌گوئى در حق جماعتى كه ايشان پسر دختر رسول خدا را از سرا و وطن و مولدش بيرون نموده و از مجاورت حرم و زيارت تربت جدا و محروم گردانند و وى را بترسانند تا در هيچ موضع و وطن و مأوى قرار نتواند گرفت و قصد كشتن و ريختن خون او كنند و او را گناهى نباشد .

عبد اللّه گفت : جز اين نگويم كه ايشان كافر بوده و لا يأتون الصّلوة الّا و هم كسالى و لا يذكرون اللّه الّا قليلا فلن تجد له سبيلا، امّا تو اى پسر رسول خدا امير و سرور ابرارى و پسر رسول خدا و پسر دختر محمّد مصطفى و نور ديده علىّ‌

نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 64
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست