كه حمله مىكرد رنگ احمر به نظر مخالفان درمىآمد و نعمان بن مقاتل هرزمان
نعره برسپاه مىزد كه كوشش كنيد و خون برادرم بازخواهيد در اين حال هاشم دريازيد [1] و دوال كمرش
بگرفت و از خانه زين در ربوده برزمين زد چنانچه استخوانهايش
در هم شكست و فى الحال مرغ روحش از قفس قالب شومش بيرون جست، پس علمدار
او را به ضرب تيغ به نعمان در رسانيد و علمش نگون سار گردانيد سپاه
نعمان چون وى را كشته و علمش را نگونشده ديدند روى به گريز نهاده نعره الحذر الحذر بركشيدند و در اين محل لشگر عمر سعد در رسيدند
و ايشان را بازگردانيده قرب سه هزار كس حوالى هاشم را فروگرفتند و او مانده شده بود
و زخم بسيار خورده و تشنگى براو غلبه كرده نه راه گريز داشت
و نه مجال ستيز و با اين همه مىجوشيد و مىخروشيد و مردانه مىكوشيد تا وقتى كه شربت
شهادت نوشيد و از جامه خانه كرامت سرمدى خلعت سعادت ابدى بپوشيد، زين عالم فانى سوى گلزار بقا رفت .
[شهادت جمعى ديگر از اصحاب]
شهادت جنادة بن الحارث الانصارى (36)
از جمله سربازان خامس آل عبا سلام اللّه عليه كه پروانهآسا در هنگامه كربلاء خود را سوخته و چشم از
كونين بردوختند جنادة بن الحارث الانصارى بود، اين بزرگوار از فرقه انصار و در زمره
هواداران آن اطهار بود با لب تشنه و شكم گرسنه و
روان خسته از امام عليه السّلام اجازه ميدان گرفت و
اين رجز را مىخواند :
انا جنادة و انا بن الحارث
لست بخوار و لا بناكث
عن بيعتى حتّى يرثنى وارث
اليوم ثارى فى الصعيد ماكث
سپس خود را به لشگر كفر زد و جمعى را كشت و تعدادى را زخمى نمود تا آنكه
با زخم بسيار برزمين افتاد و شربت شهادت را نوشيد .