responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 565

چنان پدر با دشمن يار شده‌اى، تيغ در روى فرزند مصطفى صلّى اللّه عليه و آله مى‌كشى و من پسر چنان پدرى اهل بيت آن حضرت را حمايت مى‌كنم و مى‌خواهم كه بنياد اهل خلاف و عناد را براندازم اينجا سرّ يخرج الحىّ من الميّت و يخرج الميّت من الحىّ ظهور تمام دارد و آن روز زبان معجز بيان سيّد عالميان صلّى اللّه عليه و آله و سلّم برپدرت آفرين مى‌گفت و امروز برتو نفرين مى‌كند و همان روز برپدرم نفرين مى‌كرد و مى‌دانم كه امروز برمن آفرين مى‌گويد .

عمر سعد كه اين سخنان را گوش كرد آه سرد از دل پردرد برآورد، سر در پيش افكند، آب ندامت از ديده بى‌شرمش روان شد .

اما چون سمعان بدان خوارى كشته گرديد برادرش نعمان بن مقاتل با هزار مرد كه ملازم سمعان بودند به يك بار برهاشم حمله كردند، هاشم نترسيد و از آن لشگر ذره‌اى نينديشيد و پيش حمله ايشان باز شد و دست و بازو بكار آورده دستبردى نمود كه اگر رستم دستان به چشم انصاف مشاهده كردى گرد سمند او را توتياى ديده ساختى و اگر سام نريمان آن رزم را بديدى رشته خدمت او را بجاى طوق مرصّع در گردن انداختى‌

فرد

ترك خنجردار گردون هردم از چرخ برين‌

حرب او مى‌ديد مى‌گفت آفرين باد آفرين‌

شجاعت فضل بن على عليه السّلام و شهادت آن بزرگوار (35)

چون امام عليه السّلام ديد كه هاشم با هزار سوار كارزار مى‌كند روى به ياران نمود كه آن جوان دلاور جگردار را دريابيد .

برادر امام حسين كه او را فضل بن على مى‌گفتند : با نه تن ديگر از اصحاب امام حسين عليه السّلام كه نام ايشان معلوم نيست به مدد هاشم روان شدند، عمر سعد دو هزار نامرد فرستاد كه مگذارند آن مبارزان به هاشم بپيوندند سواران سر راه برآن ده تن‌

نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 565
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست