يكساعت ديگر مسرور و شادان باشيد و چشم شما
به جمال رسول خدا و رضاى حق تعالى روشن شود .
آن دو برادر ملول عرض كردند : يابن فاطمة البتول جعلنا و اللّه فداك
خدا جانهاى بىقابليّت ما را فداى تو كند فو اللّه ما على انفسنا نبكى،
به ذات اقدس الهى ما براى جان خود نمىگرئيم، هزار همچو ما فداى يك تار موى تو و ليكن
نبكى عليك بذاك قد احيط بك و لا نقدر على ان ننفعك، بلكه گريه ما
از براى غريبى و بىكسى تو و عيال تو است كه اين قوم لعين تو را در ميان گرفتهاند و قصد جان تو و جوانان تو را دارند، ما چند نفر
را آنقدر قدرت نيست كه دفع شرّ و رفع ضرر از تو بنمائيم، لشگر بىحدّ و حساب و ما
مجروح و دل كبابيم، نمىدانيم يكساعت ديگر حال زار تو چگونه خواهد
بود .
الحاصل امام عليه السّلام به آن دو برادر فرمود كه ياران خدا هرچه خواهد
همان خواهد شد، ما در نظر خدائيم برويد كه ما نيز از عقب مىآئيم .
پس آن
دو برادر سلام به امام دادند و روى به ميدان نهادند، قرار دادند كه پشت به پشت يكديگر
بدهند برادرانه جنگ كنند از هم جدا نشوند مانند دو شير با شمشير برآن فوج حمله كردند چند نامرد را به راه عدم فرستادند عاقبت از ضعف و جراحت و شدّت عطش بازوها
سست شد، زخم كارى خوردند با كمال خوارى به خاك افتادند و روحشان به اعلى علييّن رفت
همه بار سفر بستند و رفتند
حسين را خون جگر كردند و رفتند
مبارزه زهير بن قين و شهادت آن دلير (24)
بعد از آنكه امام عليه السّلام نماز ظهر را با اندك اصحابى كه باقى مانده
بودند اداء كردند اوّل كسيكه مشترى متاع شهادت شد سردار دست راست سپاه كيوان شكوه امام
عليه السّلام البطل الضّر غام و ظهر الاصحاب نهنگ درياى پردلى شير
بيشه شجاعت جناب زهير بن قين بجلى بود آن بزرگوار وقتى بعد از ظهر عاشوراء كار حضرت