مركب درافتاد و پسر حبيب
سر پدر از گردن مركب
باز كرده ببرد و در گورستان معلى
دفن كرد و حالا آن موضع مزارى است مشهور و معروف به رأس الحبيب و الله اعلم
مبارزه سردار دست راست زهير بن قين بجلى
پس از
شهادت جناب حبيب بن مظاهر آثار شكستگى از جمال باجلال حسينى عليه السّلام ظاهر گشت بلكه به فرموده مرحوم مجلسى آثار انكسار از وجوه تمام اصحاب و احباب آشكار
شد، زهير بن قين كه سردار دست راست سپاه امام عليه السّلام بود وقتى آثار شكستگى در چهره امام عليه السّلام مشاهده كرد عرض كرد :
قربان خاك پاى مباركت
شوم : ما هذا الانكسار
الذى اراه فى وجهك؟
اين چه حزن
و اندوه است كه بردل راه داده و اين چه آثار
شكستگى است كه از روى مبارك مىبينم، ألست تعلم انّا على الحقّ آيا ما را برحق نمىدانى؟
حضرت فرمود :
چرا به
حق خداوند متعال كه ما برحقّيم و حق با ماست .
زهير عرض كرد :
چون چنين است، چه باك از مرگ داريم كه دمى ديگر به بهشت مىرويم و به نعيم سرمد مىرسيم .
سپس عرضه داشت :
يا
مولاى أتأذن لى فى البراز آقاى من آيا به من اذن مبارزه مىدهيد كه بجنگم؟
امام عليه السّلام اذن دادند .
زهير پس از
كسب رخصت اين رجز بخواند :
انا زهير و انا ابن القين
اذودكم بالسّيف عن حسين
انّ حسينا احد السبطين
اضربكم و لا ارى من شين
سپس بردرياى لشگر حمله برد و پيوسته از
آن نابكاران مىكشت تا پنجاه تن
از شجاعان و ناموران آنها را به خاك هلاكت افكند