responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 537

گوش خواهران و مادران رسيد همه ديده به راه داشتند ديدند امام عليه السّلام آمد، على اكبر رسيد، قاسم پيدا شد، عون و جعفر و عبد اللّه و ساير جوانان همه از راه رسيدند .

از آن طرف شبث بن ربعى با آن قساوت قلب شمر را سرزنش كرد و گفت :

ثكلتك امّك افزعنا النساء مادرت به مرگت بنشيند اين زنها كه جگرهاى ما را از ضجّه و ناله كباب كردند زنها چه تقصير داشتند .

فاستحيى شمر و اخدوا لا يقاتلوهم الّا من وجه واحد شمر ناپاك از حرف شبث خجالت كشيد قرار دادند كه ديگر به زنها كارى نداشته باشند و فقط با مردان بجنگند .

ظهر روز عاشوراء و آنچه در آن وقت واقع شد

چو خورشيد تابنده برچرخ چار

گذر كرد برخط نصف النّهار

خروس فلك ز آشيان پر كشيد

بزد طبل و اللّه اكبر كشيد

برآمد به هنجار بانگ خروس‌

به چرخ از زمين ناله ناى و كوس‌

در چنين وقت و ساعتى كه آفتاب روى نصف النّهار قرار گرفت و زمان نماز ظهر فرارسيد ابو ثمامه صائدى يا ابو تمامه صيداوى كه نام شريفش عمرو بن عبد اللّه بود خدمت امام تشنه‌كام آمد در حالى كه گرسنه و تشنه و خسته و زخمدار بود، به روايت ابو مخنف عرضه داشت :

يا مولاى انّنا مقتولون لا محالة، اى مولاى من در اينكه ما كشته خواهيم شد شك و ترديدى نيست‌

و به روايت مرحوم مجلسى در بحار عرض كرد :

لا و اللّه لا نقتل حتى اقتل دونك، چون چنين است به ذات خدا خود را بكشتن نخواهيم داد تا آنكه از اين گروه جمعى را بكشيم بعد شربت شهادت را بچشيم .

احبّ ان القى اللّه ربّى و قد صلّيت هذه الصّلوة، قربانت گردم دوست دارم چون‌

نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 537
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست