responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 510

و در حالى كه خون مانند فواره از دست راستش كه قطع شده بود جستن مى‌كرد به آن قوم مكّار حمله كرد همان ناپاك كه دست راستش را قطع كرده بود با يك ضربت عمود كارش را ساخت و بى‌رحم ديگرى دست چپ وى را نيز قطع كرد، وهب روى زمين غلطيد و كوفيان از خدا بى‌خبر هلهله‌كنان و كف‌زنان دور آن نوجوان را همچون زنبور گرفته و اسيرش كردند و در حالى كه نيمه جانى داشت وى را نزد عمر سعد حرامزاده بردند آن ناپاك پس از آنكه ناسزاى چند به او گفت دستور داد سرش را از بدن جدا كرده و به سوى مادرش انداختند، عروس سر را روى زانو نهاد با ميل سرمه‌دان از خون شوهر چشم خود را سرمه كشيد و بعد خود را به بدن بى‌سر شوهر رسانيد و خويش را روى بدن انداخت و چنان ناله و افغان نمود كه دوست و دشمن را به گريه درآورد .

[شهادت جمعى از اصحاب امام (ع)]

شمر نابكار غلامش را فرستاد تا او را راحت كند، غلام نگون‌بخت خود را به عروس رسانيد و همان طورى كه آن داغدار روى بدن شوهر گريه و افغان مى‌كرد با عمود چنان برفرق زن زد كه سرش را طوطيا كرد و روحش از قفاى داماد به دولت‌آباد رضوان خراميد .

مادر وهب خود را به ميدان رسانيد نگاهى به كشته بى‌سر فرزند كرد قدرى نوحه‌سرائى نمود سپس از جاى برخاست و گفت : زنده ماندن من ثمرى ندارد، پس رو به لشگر آورد فرياد كرد :

اى قوم شهادت مى‌دهم كه گبر و يهود و ترسا از شما طائفه بهتر هستند كه پسر پيغمبر خود را مى‌كشيد .

فرد

سپس آن سر خون‌چكان را به خشم‌

به چنگ اندر آورد و پوشيد چشم‌

به روايت ابو مخنف سر پسر را مانند گوى به سوى لشگر انداخت و با آن كافر

نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 510
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست