responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 496

بدن زهير بود وى را از زين برزمين نهادند، بدن پاره پاره و نفس به شماره افتاده امام ابرار با چشم خون‌بار خود را به بالين زهير رسانيد سرش را به زانو گرفت، اصحاب حلقه زده بودند به ملاطفت امام نظاره مى‌كردند، زهير چشم گشود حضرت را بربالين خود ديد تبسّمى كرد .

حضرت ديدند كه زهير لب به لب مى‌زند، فرمودند : اى دلاور حاجتى دارى بگو .

عرض كرد : قربان آب از برايم آوردند و آب مى‌آشامم صبر فرماى تا آب بخورم آنگه سخن گويم .

امام حسين عليه السّلام فرمودند : اى ياران بهشت را به زهير نموده‌اند و آن شراب بهشت است كه بدو مى‌نمايند

پس زهير دهان برهم مى‌زد چنانچه كسى چيزى آشامد آنگه نفسى زد و طوطى روحش به شكرستان يرزقون فرحين پرواز نمود امام حسين عليه السّلام بگريست و فرمود : طوبى مر زهير را كه در آن جهان همسايه من شد رضوان اللّه عليه .

به ميدان رفتن عبد اللّه بن عمير و به شهادت رسيدن آن دلير نامدار (6)

پس از شهادت زهير بن حسان اسدى دو لشگر چشم به ميدان دوختند كه كدام دلير در عرصه ميدان به مبارزت مى‌آيد ابو المؤيد مى‌گويد در اين هنگام دو سوار از لشگر كفرآئين به ميدان آمدند يكى بنام يسار و ديگرى به اسم سالم هردو مكمّل و مسلّح اسبهايشان را به جولان درآورده وقتى به دو دانگه ميدان رسيدند يسار فرياد كشيد منم يسار غلام زياد بن ابيه و سالم نعره برآورد منم سالم غلام عبيد اللّه كيست كه از عمر خود سير شده باشد دو تن از اصحاب امام عليه السّلام يكى برير بن خضير همدانى و ديگرى جناب حبيب بن مظاهر اسدى خواستند به ميدان‌

نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 496
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست