راست است و بحقّ خداوند كه هرگز قصد دروغ نكردهام زيرا دانستهام كه
خداوند جليل دروغگو را از رحمت خود نااميد گردانيده است پس چرا با
من اينگونه سلوك و رفتار مىكنيد و اراده كشتن من داريد و اگر كلام مرا دروغ مىپنداريد
قطعا در ميان شما هستند جمعى كه اگر از ايشان سؤال كنيد به شما خبر داده و گفته من را تصديق مىنمايند، از جابر بن عبد اللّه انصارى و ابا سعيد خدرى
و سهيل بن سعد ساعدى و زيد بن ارقم و انس بن مالك سؤال كنيد تا به شما خبر دهند كه
خودشان همين حديث شريف را از حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله در حق من و برادرم
شنيدهام .
سپس حضرت فرمودند :
يا قوم اما فى هذا حاجز لكم عن سفك دمى .
اى جماعت بىحيا اين همه سخنان كه براى شما گفتم باعث
آن نشد كه شما را از كشتن و ريختن خون من بازدارد؟ !
ناگاه در اين هنگام شمر بداختر در بين سخنان امام عليه السّلام جسارتى
كرد و كلامى گفت كه مضمونش اين است كه :
حسين از دين خدا بيرون رفته و مىخواهد سخنان خود را راست قلمداد كند
و ما نمىفهميم كه او چه مىگويد .
پس حبيب
بن مظاهر عليه الرّحمه در جواب او فرمود :
اى ملعون، توئى كه از دين خدا بيرون رفتهاى و هركس هرچه بگويد متابعت
او مىكنى و اگر هفتاد مذهب به هم رسد از براى دنيا با همه همراهى مىكنى و راست مىگوئى
كه سخنان و كلمات اين بزرگوار را نمىفهمى زيرا كه به جهت كفر تو خداوند قلب تو را
سرنگون كرده و برآن مهر گذاشته است .
و چون آن
بىدين از حبيب اين جواب را شنيد ساكت شد .
سپس امام عليه السّلام دفعه ديگر به صداى بلند كه همه كس شنيدند فرمودند :