وارد شدن عمر بن سعد به سرزمين كربلاء و قاصد فرستادنش نزد امام عليه
السّلام
چنانچه قبلا گفته شد در روز سوّم محرّم الحرام سال شصت و يك هجرى عمر بن سعد ملعون با چهار هزار و بنابر روايتى با شش هزار نفر وارد سرزمين كربلاء شد و به گفته ابى مخنف اوّلين علمى كه وارد كربلاء گشت علم
همين مخذول بود كه با شش هزار مرد جنگى وارد اين سرزمين شده و در كنار فرات سراپرده
برپا كردند .
آوردهاند كه چون ابن
سعد با لشگر وارد كربلاء شدند حرّ بن يزيد رياحى كه قبلا و پيش از
آنكه ابن سعد بيايد در كربلاء بود و اساسا او امام عليه السّلام و اردوى آن حضرت را
در اين سرزمين خشك لميزرع پياده كرده
بود بخود آمد و نزد خويش بينديشيد و گفت : البتّه اين سپاه
به حرب خامس آل عبا آمدهاند و عرصه برآن حضرت تنگ خواهد شد و سبب من شدهام لذا از
كرده خود منفعل و شرمسار گرديد و پيوسته خويش را ملامت و مذمّت مىكرد كه اين چه كارى
بود من كردم و سر راه برعزيز فاطمه سلام اللّه عليها گرفته و
خود و اهل بيت و اصحابش را دچار دشمنان نمودم لذا براى معلوم كردن حال و اينكه آيا
لشگر وارد شده با امام عليه السّلام محاربه خواهند كرد يا نه با دلى افسرده و قلبى
حزين و مضطرب برخاست و روى به سراپرده ابن سعد آورد چون وارد
شد براو سلام كرد .
عمر جوابش را داد و از آمدن وى اظهار شادمانى و خوشحالى كرد و اندكى بعد
فرمان سپهسالار خود را بيرون آورد و نشان حرّ داد و افتخار نمود .
حرّ كه عمر سعد را مستعد براى جنگ و حرب ديد ملولتر شده و برپژمردگى
و افسردگيش افزوده شد ولى هيچ نگفت و خود را حفظ كرد و منتظر شد كه كار به كجا مىانجامد .
مرحوم مفيد در ارشاد فرموده : چون ابن
سعد ستمپيشه در زمين كربلاء آرام