در كتاب « الامامة و
السّياسة » ملاقات معاويه
با حضرت خامس آل عباء را اين طور بيان نموده :
روزى معاويه بنشست و مجلس خويش آراست، خواص و اهل و خدمه خود را حاضر
نمود و جامههاى نفيس و گرانبهاء پوشيد و
دستور داد از ورود مردمان به آن مجلس ممانعت كنند، آنگاه حضرت خامس آل عباء عليه السّلام
و ابن عبّاس را دعوت نمود نخست ابن عبّاس به مجلس آمد، معاويه او را برمسند خويش جاى
داده و ساعتى با او به صحبت نشست و در اثناء سخن گفت :
يا بن عبّاس بارى تعالى شما را از مجاورت حرم رسول و انس داشتن با چنين مرقد مطهّرى حظّى وافر كرامت فرموده .
ابن عبّاس گفت : آرى ولى درعينحال
بهره ما از قناعت به بعض و حرمان از كل اكثر و اوفر [1] است بهرصورت
بين او و ابن عبّاس سخنان بسيارى ردّوبدل شد تا حضرت امام حسين عليه السّلام به مجلس
تشريف آوردند و نزول اجلال فرمودند، معاويه با دست خويش بالش نهاد و امام عليه السّلام
برجانب راست او نشستند، نخست معاويه از حال اولاد حضرت امام مجتبى و مقدار سال هريك پرسيد و امام عليه السّلام جواب فرمودند آنگاه معاويه خطبه خواند و خداى را
حمد كرد و بعد در ستايش حضرت رسول اكرم صلّى اللّه و عليه و آله و صفات خجسته آن جناب
سخن بسيار گفت و پس از
آن محضر امام عليه السّلام عرضه داشت :
حال
يزيد از نظر شما معلوم است و خداوند عليم مىداند كه مقصود من از ولايت عهدى وى صرفا
سدّ خلل و اجتماع تفرقه امّت بوده و غرض ديگرى ندارم و من در او فضيلت علم و كمال مروّت
و زيور ورع را مشاهده مىكنم و نيز وى را به قرائت قرآن و سنّت رسول عالم مىدانم و
شما مىدانيد كه چون خاتم
الانبياء صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بدرود حيات گفت با
وجود اهل بيت طاهره و كبار اصحاب از مهاجر و انصار ابو بكر