حضرت در جواب مىفرمودند :
و
اللّه انّهم ليسوا سفهاء و لكنّهم اناس علماء يعنى به خدا قسم كه ايشان نادان نبوده
بلكه جماعتى عالم و دانا هستند .
حديث دير راهب و ميزان عذاب عمر بن سعد ملعون در آخرت
مرحوم عبد الخالق يزدى در كتاب بيت الاحزان از بحار مرحوم مجلسى روايت
ذيل را اينطور نقل مىكند :
چون ابن
زياد قوم خود را براى جنگ و جدال با فرزند پيغمبر صلّى
اللّه عليه و آله جمع كرد و ايشان هفتاد هزار سوار بودند قال : ايّها النّاس من منكم يتولّى قتل الحسين و له ولاية اىّ بلد شاء
يعنى : اى گروه كيست از شما كه سركرده اين لشگر شود براى كشتن حسين تا او را در عوض حكومت
هرشهرى كه بخواهد عطاء كنم؟
هيچكس جواب آن ناكس را نداد، پس عمر
بن سعد عليهما اللّعنة را طلبيد و به او گفت : اى عمر دوست
مىدارم كه تو سركرده اين لشگر شوى از براى كشتن حسين .
عمر در جواب گفت : اى امير التماس
من آنست كه مرا از اين خدمت معاف دارى .
او گفت معاف
داشتم، لكن رد كن به ما آن نامهاى را كه از جهت ايالت ملك رى براى تو نوشتهايم پس عمر بن سعد حرامزاده گفت امشب
مرا مهلت ده تا در اين باب انديشه كنم، پس او
را مهلت داد پس عمر روانه منزل خود شد و از اقوام و برادران و
معتمدين و اصحاب خود مشورت نمود هيچيك صلاح او را ندانستند و در نزد عمر سعد مردى از
اهل خير و صلاح بود كه كامل نام داشت و از دوستان پدر عمر
بود و چنانكه اسمش كامل بود خودش نيز مرد عاقل و كاملى بود، پس آن مرد گفت : اى عمر چه مىشود تو را كه امشب آرام نمىگيرى و در حركت و