responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 292

در كار او بامضاء نرسانى بفرمايم تا گردن تو بزنند و سراى تو غارت كنند .

عمر گفت : چون كار بدين درجه رسيد و ضرورت پيش آمد چنان كنم كه امير مى‌فرمايد .

پسر زياد او را محمدت گفت و در عطاى او بيفزود و چهار هزار سوار ملازم او كرد و ولايت رى براو مقرّر داشت و آن بدبخت شقى به سبب دوستى ولايت رى و نفاد امر چنين كارى قبول كرد و با آن لشگر روى به جنگ امام حسين عليه السّلام آورد و آسمان و زمين از او انگشت تعجّب بدندان گرفتند و براو مى‌خنديدند، بلكه لعنت مى‌كردند و به گوش او فرومى‌خواندند اين شعر را .

گيرم كه روزگار تو را مير رى كند

آخر نه مرگ نامه عمر تو طى كند

گيرم فزون شوى ز سليمان بملك و مال‌

با او وفا نكرد جهان با تو كى كند

و آن مست دنياى فانى به جهت ملك و مال نه از خدا شرم نمود و نه از خصومت رسول خدا احتراز كرد بلكه بى‌باكانه به چنين امرى شنيع اقدام نمود كه تا دنيا برقرار است مورد طعن و لعن ملائكه مقرّبين و انبياء مرسلين خواهد بود و آن مغرور بى‌خبر نمى‌دانست كه كجا مى‌رود و چه مى‌كند و عبيد اللّه بن زياد آن بدبخت به آن ملعون بى‌شرم گفت : زينهار تا نگذارى كه حسين بن على و اصحاب او گرد فرات گردند و يك شربت از آن آب بخورند .

عمر بن سعد گفت : چنين كنم .

خبر دادنپاره‌اىاز روايات به اينكه قاتل حضرت امام حسين عليه السّلام عمر بن سعد ملعون مى‌باشد

در كتاب كافى از حضرت باقر عليه السّلام روايت شده كه فرمودند :

جدّم صلّى اللّه عليه و آله آن رسولى است كه خداوند او را برگزيده است براى تعليم كردن غيب خود را به او .

و در خرائج راوندى از حضرت ثامن الحجّج عليه السّلام روايت شده كه آن جناب‌

نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 292
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست