رسيدن موكب همايونى به قصر بنى مقاتل و ملاقات حضرت با عبيد اللّه بن
حرّ جعفى
ملا حسين كاشفى در روضة الشّهداء مىنويسد :
چون حضرت
از منزل زباله رحلت فرمود به قصر بنى المقاتل رسيدند سراپردهاى ديدند زده و نيزهاى
به زمين فروبرده و شمشيرى از آن آويخته و اسبى برآخور بسته امام حسين عليه السّلام پرسيد كه صاحب اينها كيست؟
گفتند : عبيد اللّه بن
الحر الجعفى كه از اعيان كوفه است و از مبارزان زمان و دليران دوران، به قوّت و شوكت
سرافراز است و از اكفاء و اقران خود ممتاز .
در آهنگ چون شير غرّان بود
گه جنگ شمشير برّان بود
امام حسين عليه السّلام حجّاج بن مسروق جعفى را كه از قبيله وى بود به
طلب او فرستاد، حجّاج سلام و پيام آن
حضرت را بدو رسانيد .
عبيد اللّه گفت : اى حجّاج امام
حسين مرا از براى چه مىطلبد؟
گفت : تا با او همراه
باشى اگر در دفع اعداء سعى كنى ثواب عظيم يابى و اگر ترا بكشند درجه شهادت علاوه برآن گردد .
عبيد اللّه گفت : من از ميان اهل
كوفه به جهت آن بيرون آمدهام كه مبادا امام حسين بدان ديار رسد و كشته شود و من در
ميان كشندگان وى باشم و بدان اى حجّاج كه مردم كوفه بنابر محبّت دنيا از خاندان نبوّت
برگشتهاند و به پسر زياد پيوسته و مال فانى را برنعيم باقى گزيده و
من نه طاقت حرب ايشان دارم و نه به موافقت ايشان سر همت فرومىآورم .
حجّاج بازگشته صورت حال را به عرض امام عليه السّلام رسانيد، امام حسين
عليه السّلام خود برخاست و به نزد عبيد اللّه بن الحر قدمرنجه فرمود، ابن الحر شرائط
تعظيم و لوازم تبجيل به جاى آورده آن حضرت را به جاى نيكو نشانيد و خود در خدمت ايشان
ايستاد .