بارى امام عليه السّلام با ياران شب را در اين منزل به صبح آوردند على
الصباح مردى از اهل كوفه كه كنيهاش ابا هرة الازدى بود خدمت آن جناب رسيد و سلام داد
و سپس عرض كرد :
اى فرزند رسول خدا چه چيز باعث
شد كه از حرم خدا و حرم جدّتان رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خارج شويد؟
حضرت فرمودند :
واى
برتو اى ابا هرة، بنى اميّه مالم را گرفته و
ضبط كردند، صبر نمودم عرض و آبرويم را در مخاطره قرار دادند صبر كردم، خونم را خواستند
بريزند، فرار اختيار كردم، به خدا سوگند گروه ستمكار
مرا خواهند كشت و پس از
آن خداوند جبّار لباس ذلّت برايشان پوشانده و
شمشيرى برّنده برآنها قرار داده و كسى را مسلّط برآنها نمايد كه خوار و ذليلشان كرده
حتى از قوم سباء نيز كه سلطانشان زنى از خودشان بود و برمال و خونشان حكومت مىكرد
ذليلتر و بيمقدارتر شوند
گماردنابن
زياد مخذول حصين بن نمير تميمى را برقادسيه و بستن آن ملعون طرق و راهها را
آوردهاند كه وليد بن عتبه والى مدينه چون از
توجه حضرت ابا عبد اللّه عليه السّلام به عراق آگاه شد نامهاى به ابن زياد نوشت و
او را از مقاتله با حضرت امام عليه السّلام برحذر داشت و به وى هشدار داد كه گرد اين كار نگردد چه آنكه
اگر دستش را به خون پاك آن
امام همام آلوده كند تا روز قيامت ملعون و مطرود عام و خاص خواهد بود .
ابن زياد بدين سخنان توجّهى نكرد و حصين بن نمير تميمى كه صاحب شرطه و
رئيس فراشان او بود را طلبيد و وى را با لشگرى آراسته به قادسيه فرستاد و به او سفارش
اكيد نمود كه سر راهها را مسدود كرده و نگذارد كسى وارد كوفه شود .
حصين بن نمير كه از فرومايگان و اراذل دستگاه حاكمه عبيد اللّه بن زياد
به