همه با شمشيرهاى برهنه و غلافهاى حمايل ايستادهاند، به نقل مرحوم مفيد
در ارشاد آن نابكار قدغن كرده بود كسى نماز عشاء را در غير مسجد نخواند از اينرو ازدحام
عجيبى در مسجد شده بود آن پليد بعد
از خطبه گفت : اى مردم ديديد كه پسر عقيل
آن سفيه و جاهل چه كرد
و چه فتنه و آشوب در اين شهر برپا نمود و اراذل چطور در گرد او
اجتماع كردند، الحمد لله پراكنده شدند : خوش درخشيد ولى دولت مستعجل بود اى مردم بدانيد : كسى كه مسلم را به خانه خود راه و در منزل خويش پناه دهد از امان من بيرون است و هركس از او خبرى بياورد كه در كدام خانه و
در كدام نقطه است نوازش بسيار و احسان بىشمار در حقّش خواهم كرد، بعد گفت :
اى مردم از خدا بترسيد، ملازم اطاعت و بيعت خود باشيد، به جان خود رحم
كنيد، پس رو به حصين بن تميم كرد و گفت :
اگر كوچه و بازار و خانهها را درست متوجه نشوى مادرت را به عزايت مىنشانم،
واى برحالت اگر بگذارى اين مرد فرار كند، البتّه بايد او را گرفته و
نزد من بياورى، به تو حكم دادم در هرخانه كه گمان داشته
باشى او هست وارد شوى و سرزده داخل آن گردى و
از اين مقوله تهديد و توعيدها نموده و سپس از منبر بزير آمد و وارد قصر شد .
حصين با جمعى كثير در دور شهر و ميان محلات و سر چهار سوقها ضابطه و مستحفظ و شرطه گذاشت و
طبق مأموريتى كه يافته بود بهرخانهاى كه گمان مىكرد
مسلم در آنجا است وارد مىشد و تفحّص و جستجو مىكرد ولى اثرى از او پيدا نمىكرد .
از مدينه تا مدينه (مقتل) ؛ص159
اب مسلم سلام اللّه عليه در خانه طوعه در خلوت مشغول راز و نياز و تضرّع
و نماز بود .