responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 157

طوعه بطوع و رغبت جواب داد كه چرا نتوانم و فى الحال برفت و كوزه‌اى آب خنك ساخته بياورد مسلم آب بياشاميد و همانجا بنشست كه كوفته و مانده بوده و ديگر انديشه كرد كه چندين هزار كس او را مى‌جويند مبادا كه در دست كسى گرفتار گردد، امّا چون مسلم بنشست پيرزن گفت : شهرى است پرآشوب، برخيز و به وثاقى كه پيش از اين مى‌بوده‌اى باز رو كه نشستن تو اينجا در اين وقت موجب تهمت من مى‌شود .

مسلم گفت : اى مادر من مردى‌ام از خاندان عزّت و شرف و غربت‌زده از يار و ديار خود دور افتاده نه منزلى دارم و نه جائى، نه بقعه‌اى و نه سرائى، آرى‌

در كوى بلا ساخته دارم وطنى‌

در منزل درد خسته جانى و تنى‌

هرچند به كار خويش در مى‌نگرم‌

محنت‌زده‌اى نيست به عالم چو منى‌

اگر مرا در خانه خود جاى دهى اميد چنان است كه حق سبحانه و تعالى ترا در روضه بهشت جاى دهد .

طوعه گفت : تو چه نام دارى و از كدام قبيله‌اى؟

مسلم گفت : از محنت‌زدگان ستم‌ديده و غريبان جفاكشيده چه مى‌پرسى؟

طوعه مبالغه از حدّ گذرانيد .

مسلم به ضرورت اظهار فرمود كه من مسلم بن عقيلم، پسر عمّ امام حسين، كوفيان با من بى‌وفائى كردند و مرا در ورطه بلا گذاشتند و خود جان به سلامت بيرون بردند و حالا در اين محلّه افتاده‌ام و دل برهلاك نهاده و با اين همه يك زمان از ياد امام حسين غافل نيستم و ندانم كه حال او با اين مردمان بكجا انجامد .

طوعه چون دانست كه او مسلم بن عقيل است بردست و پاى وى افتاد و فى الحال او را به خانه خود درآورده منزلى پاكيزه جهت وى مهيا ساخت و از مطعومات و مشروبات آنچه داشت حاضر گردانيد و با بهجت نامتناهى وظايف شكر الهى برمشاهده لقاى وى به تقديم مى‌رسانيد

نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 157
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست