ارسال رسول تأكيد بسيار و مبالغه بىشمار نمودهاند، بايد رسول داناترين
قوم و فصيحترين مردم باشد در اطوار و افعال ممتاز باشد، اسكندر ذو القرنين را رسم
آن بودى كه تغيير لباس مىنمود و خود به رسالت مىرفت و مىگفت
هژبرانى كه شير شكارند
پيام خود به پاى خود بيارند
و بزرگى در اين باب گفته :
فرستاده بايد كه دانا بود
بگفتن دلير و توانا بود
از او هرچه پرسند گويد جواب
به نوعى كه باشد طريق صواب
از اين بيانات جلالت قدر و عظمت شأن جناب مسلم بن عقيل عليه السّلام مفهوم
و معلوم مىگردد كه پادشاه دنيا
و آخرت از ميان اقرباء و نزديكان او را به رسالت و سفارت و نيابت به جانب كوفه فرستاد . مسلم در ديندارى مسلّم و در تقوى و پرهيزكارى بىسخن بود، حضرت هم در فرمان نيابت خاص وى او را به تعريف چند اختصاص داده كه :
ثقة الحسين است، امين است، برادر من است، ابن عمّ من است، عالم است، عادل
است، فاضل است، عامل است، و كان رضوان اللّه عليه صهرا لامير المؤمنين على عليه السّلام
با اين همه علوّ مراتب و سموّ مناصب داماد شاه اولياء على المرتضى بود، رقيّه خاتون
عيال آن بزرگوار بود و كان رضى اللّه عنه شجاعا، در شجاعت بىبدل و در رشادت ضرب المثل
بود و كان يأخذ الرّجل بيده فيرمى فوق البيت با دست پر قوت
مردان باجسامت را مىگرفت از صحن خانه به سطح بام مىانداخت .
شجاعى مشت او پولاد بودى و تنش جوشن
سرش خود نگاهش تير و ابروش پرندآور
مردم كوفه آن قد و قامت و آن هيكل بااستقامت مىديدند برخود مىلرزيدند،
مىگفتند : الحق اين شخص
باجلالت شايسته نيابت است، پس به
روايت ابى مخنف هيجده هزارى بيعت كردند و جعلوا له حجابا و بوّابا از براى آن بزرگوار