الحسين عليه السّلام روى به كوفه نهاد همهجا طى طريق مىنمود تا به آن
شهر رسيد و بدون اينكه كسى را خبر دهد به شهر وارد گرديد .
برخى از مورخين همچون ابن اثير در كامل برآنند كه حضرت مسلم در بدو ورود
به منزل مختار بن ابى عبيده ثقفى وارد شد و بعضى ديگر گفتهاند كه
در منزل سليمان بن صرد خزاعى فرود آمد و به گفته صاحب
حدائق الانس بين اين دو گفتار تهافت
و تنافى نيست زيرا ممكنست ابتداء آن جناب در منزل سليمان وارد و سپس به خواهش مختار
به خانه او منتقل شده باشد .
بهرصورت رفته رفته دوستان و شيعيان خبر شدند به زيارت آن جناب آمده و
بيعت كردند و روز به روز به تعداد گرويدگان افزوده
مىشد تا جائى كه در اندك زمانى نفرات بيعتكنندگان به هيجده هزار نفر رسيد و رئيس
ايشان سليمان بن صرد خزاعى بود كه از جمله اصحاب نبىّ صلّى اللّه عليه و آله و امير
المؤمنين محسوب مىشد .
و نيز مسيّب بن نجيّه فزارى و عبد اللّه بن سعيد بن نفيل ازدى و رفاعة
بن شدّاد بجلّى و عبد اللّه بن دال تميمى و عابس بن شبيب شاكرى و حبيب بن مظاهر اسدى
و مسلم بن عوسجه و ابو تمامه صيداوى و مختار بن ابو عبيدة ثقفى و امثال ايشان كه جملگى
از اعيان و اشراف بوده و صاحبان شمشير و ايل و قبيله بودند .
سخنرانى برخى از اعيان و اشراف كوفه در حضور جناب مسلم بن عقيل سلام
اللّه عليه
در مقتل ابو مخنف است كه چون عابس
بن شبيب شاكرى خدمت جناب مسلم بن عقيل سلام اللّه عليه مشرف شده و نامه اميدبخش حضرت
ابا عبد اللّه الحسين عليه السّلام را ديد از جا برخاست و حمد و ثناى الهى بجا آورد
و سپس درود برحضرت رسالت پناهى فرستاد
و بعد رو به جانب جناب مسلم نمود و عرض كرد : فدايت شوم من از دلهاى مردم كوفه و مكنون قلبى ايشان اطّلاعى ندارم كه
تا بچه