هر فردى از افراد انسان،افعال و كارهاى خود را به خويش نسبت مى دهد و مى گويد: گفتم، شنيدم، ديدم و... «ميمى» كه در آخر اين افعال قرار مى گيرد، همان واقعيت انسان است كه در فارسى از آن به «من» و در عربى به «أنا» و در انگليسى به «آى» تعبير مى كنند.
مقصود از طرح اين بحث، آشنايى بيشتر به واقعيت «من» است آيا اين «من» همان بدن انسان است، و انسان واقعيتى جز بدن ندارد و حقيقت حيات و زندگى، جز آثار مادى بدن و واكنش هاى فيزيكى و شيميايى مغز و سلسله اعصاب، چيز ديگرى نيست،و به عبارت ديگر: روح و روان و يا «من» ، «أنا» و «آى»، جز بدن انسانى و انعكاس ماده و خواص آن چيز ديگرى نيست و با بطلان اين خواص و از ميان رفتن تأثيرات متقابل اجزاى بدن در يكديگر، روح و روان انسان نيز باطل شده و حقيقتى از انسان، جز يك مشت رگ و پوست و استخوان باقى نمى ماند؟
طرفداران اين نظر از اصول «ماترياليسم» الهام مى گيرند. در اين مكتب، انسان مانند يك ماشين كار است كه از ابزار وآلات مختلف تركيب يافته و
[1] هدف در اين بخش اثبات اصل روح است نه تجرد آن، هر چند تجرد آن نيز به گونه3اى ثابت مى3شود، ولى مورد نظر نيست.
نام کتاب : اصالت روح از نظر قرآن نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر جلد : 1 صفحه : 16