نام کتاب : تاريخ سياسى صدر اسلام نویسنده : سليم بن قيس الهلالي جلد : 1 صفحه : 307
هنگامى كه معاذ در حال احتضار بود و در خانه هم جز من كسى با او نبود
شنيدم كه مىگفت: واى بر من! واى بر من! واى بر من! واى بر من! واى بر من! با خودم
گفتم:
معمولا طاعون زدهها هذيان مىگويند و حرفهاى عجيب و غريبى مىزنند!
به معاذ گفتم: خداى رحمتت كند دارى هذيان مىگويى؟ گفت: نه. گفتم: پس چرا وا ويلا
مىزنى؟ گفت: به خاطر همراهيم با دشمن خدا عليه دوست خدا! به او گفتم: چه كسانى؟
گفت: به خاطر همراهيم با عتيق و عمر دشمنان خدا عليه خليفه رسول خدا و وصىّ او على
بن ابى طالب! گفتم: دارى هذيان مىگويى مرد!! گفت: اى پسر غنم! به خدا سوگند هذيان
نمىگويم، آه! اين رسول خدا و على بن ابى طالب هستند كه دارند مىگويند: اى معاذ
بن جبل! تو و يارانت را به دوزخ بشارت باد كه گفتيد:
«اگر رسول خدا مرد يا كشته شد خلافت را از على برباييم كه هرگز به آن
نرسد»، تو و عتيق و عمر و ابو عبيده و سالم.
گفتم: اى معاذ! چه زمانى چنين گفتيد؟ گفت: «در حجّة الوداع؛ گفتيم: بر
على مىشوريم كه تا ما زنده هستيم به خلافت دست نيابد». وقتى رسول خدا درگذشت به
آنان گفتم:
«من يكى، شما را از قومم انصار بىنياز مىكنم و شما هم مرا از قريش
بىنياز كنيد» سپس در دوره حيات رسول خدا، بشير بن سعيد[1] و اسيد بن حضير[2] را به قرار دادى كه
بسته بوديم فراخواندم كه با من بر اساس آن بيعت كنند».
گفتم: اى معاذ! دارى هذيان مىگويى؟! گفت: صورتم را بر زمين بگذار، و
همچنان فرياد حسرت مىزد و وا ويلا مىكرد تا كه مرد.
[1]بشير بن سعد يا سعيد پس از سعد بن
عباده، رئيس قبيله خزرج بود كه در دوره خلافت ابو بكر در يمن كشته شد. كودتاچيان
سقيفه پس از اينكه از ائتلاف با سعد بن عباده مأيوس شدند با وى ائتلاف كردند.
[2]اسيد بن حضير اوسى انصارى رئيس قبيله
اوس بود كه در سال 20 هجرى درگذشت. او نيز از متحدان كودتاچيان بود. او از كسانى
بود كه به در خانه فاطمه عليها السّلام هيزم آوردند و آن كانون توحيد را به آتش
كشيدند.
نام کتاب : تاريخ سياسى صدر اسلام نویسنده : سليم بن قيس الهلالي جلد : 1 صفحه : 307