responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الغارات نویسنده : تلخیص و ترجمه عبدالمحمد آیتی    جلد : 1  صفحه : 96

غلام مالك اشتر گويد كه چون مالك اشتر در گذشت نامه‌اى را كه على (ع) براى مردم مصر نوشته بود، در ميان بارهاى او يافتيم و آن نامه اين است:

بسم اللّه الرحمن الرحيم‌ از بنده خدا على امير المؤمنين به جماعتى از مسلمانان كه براى خدا به خشم آمدند، آنگاه كه جماعت ديگر در زمين عصيان مى‌كردند، تا اينكه ستم بر سر نيكوكار و بدكار، خيمه زد. پس حقى بر جاى نماند كه در سايه آن توان آسود و نه كس را ياراى آن كه مردم را از زشتكاريها بازدارد. سلام باد بر شما. حمد مى‌كنم خداى يكتا را كه هيچ خداى ديگرى با او نيست.

اما بعد، بنده‌اى از بندگان خدا را به سوى شما فرستادم كه در عرصه‌هاى وحشت دستخوش غفلت نگردد و در هجوم خصم روى بر نتابد و بر كافران از آتش سوزنده‌تر است. او مالك بن الحارث الاشتر است از قبيله مذحج. به او گوش فرا دهيد و اطاعتش كنيد كه او شمشيرى از شمشيرهاى خداست كه ضربتش كارگر افتد و هرگز كند نگردد. اگر فرمانتان داد كه بر جاى بمانيد، بر جاى مانيد و اگر فرمانتان داد كه بسيج نبرد كنيد بسيج نبرد كنيد و اگر فرمانتان داد كه بازپس نشينيد، بازپس نشينيد. كه او جز به فرمان من پيش نتازد و جز به فرمان من واپس ننشيند. در فرستادن او به سوى شما، شما را بر خود ترجيح نهادم، به خاطر نيكخواهى او و سرسختى او در برابر دشمنش. خداوند شما را به حق حفظ كند و به يقين ثابت قدم گرداند. و السلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته.

ابن ابى سيف مداينى به روايت از اصحابش مرا گفت كه محمد بن ابى بكر چون شنيد كه على (ع) مالك اشتر را به مصر مى‌فرستد بر او گران آمد و على (ع) پس از مرگ مالك اشتر به محمد بن ابى بكر نوشت:

سلام بر تو، خبر يافتم كه ملول شده‌اى از اينكه مالك اشتر را به قلمرو تو فرستاده بودم. اين كار من بدان سبب نبود كه بگويم كه تو در امر جهاد كندى مى‌كنى يا آنكه مى‌خواسته‌ام كه تو در كارها كوششى بيشتر نمايى، اگر آنچه در قبضه فرمانروايى داشتى از تو گرفتم تو را به جايى فرستادم كه حكومت بر آن تو را آسانتر است و تو آن را خوشتر خواهى داشت. جز اين نيست كه مردى را كه به امارت مصر فرستاده بودم، مردى بود از نيكخواهان ما سختكوش در برابر دشمن ما. اما روزگارش به پايان رسيد و مرگ خود بديد. ما از او خشنوديم، خدا از او خشنود باد و ثوابش مضاعف كناد و به جايى نيكو بازگرداناد. پس تو به سوى دشمن بيرون شو و آماده پيكار باش و مردم را به حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت راهنماى. خدا را فراوان ياد دار و از او فراوان يارى بخواه و بترس از او تا مهمّات تو را كفايت كند و تو را در كارى كه به عهده تو نهاده‌ام‌

نام کتاب : الغارات نویسنده : تلخیص و ترجمه عبدالمحمد آیتی    جلد : 1  صفحه : 96
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست