بترس و از مردم در كارهايى كه براى خدا انجام مىدهى بيمى به دل راه
مده. بهترين گفتار آن است كه با كردار يكى باشد. در يك موضوع دو گونه داورى مكن كه
در تناقض افتى و از حق منحرف شوى. آنچه براى خود و خاندانت مىخواهى براى همه رعيت
نيز همان را بخواه و آنچه براى خود و خاندانت ناپسند مىدارى بر آنان هم ناپسند
انگار. همواره به آنچه خدا گفته است استدلال كن و در اصلاح حال رعيت خويش بكوش و
براى رسيدن به حق در عمق انديشه خوض كن و در كارهايى كه براى خدا مىكنى از ملامت
ملامتگران بيم به دل راه مده و آن كس را كه با تو مشورت مىكند نيكخواه باش و چنان
باش كه براى مسلمانان چه آنان كه به تو نزديكند و چه آنان كه از تو دورند بهترين
پيشوا و سرمشق باشى.
در روزه و اعتكاف
و بر تو باد به روزه گرفتن كه رسول اللّه (ص) يك سال در ده روز نخست
ماه رمضان اعتكاف كرد و در سال بعد در ده روز دوم ماه رمضان. در سال سوم از جنگ
بدر بازگشت و اعتكاف به جاى آورد پس به خواب رفت و در خواب ديد كه شب قدر در ده
روز آخر است و گويى در ميان آب و گل سجده مىكند. چون بيدار شد همان شب بازگرديد،
زنانش و جمعى از اصحابش با او بودند. پس در شب بيست و سوم باران در گرفت و پيامبر
(ص) نماز به جاى آورد چون صبح شد بر پيشانى پيامبر گل ديده شد. رسول اللّه از آن
پس تا زمان وفات در ده روز آخر ماه رمضان اعتكاف مىكرد.
پيامبر (ص) مىگفت: هر كه ماه رمضان را روزه دارد سپس شش روز از ماه
شوال را چنان است كه يك سال تمام روزه داشته است. خداوند سيرت ما و شما را سيرت
پرهيزگاران گرداناد و دوستى پاكدلان ما را ارزانى دارد و ما و شما را در بهشت خويش
جاى دهاد، در حالى كه بر تختها تكيه زده رو به روى يكديگر نشسته باشيم.
اى مردم مصر محمد (ص) را نيك يارى كنيد و در اطاعت خويش پايدارى
ورزيد و ثابت قدم باشيد تا در سراى ديگر بر كنار حوض، بر پيامبرتان (ص) وارد شويد.
على بن محمد بن ابى سيف از ياران خود روايت كند كه چون على (ع) براى
محمد بن ابى بكر اين جواب فرستاد، محمد همواره در آن نظر مىكرد و آن را مىآموخت
و بر وفق آن قضاوت مىكرد. چون محمد كشته شد هر كتاب و نوشته كه در نزد او بود به
دست عمرو بن العاص افتاد. عمرو آنها را نزد معاوية بن ابى سفيان فرستاد. معاويه در
اين نامه مىنگريست و در شگفت مىشد و از خواندش لذت مىبرد. وليد بن عقبه در نزد
او بود، چون اعجاب او بديد گفت: بفرماى تا اين سخنان را بسوزانند.
معاويه گفت: بس كن اى پسر ابو معيط كه اين رأيى پسنديده نيست. وليد
گفت: رأى تو نادرست است. آيا اين خردمندانه است كه مردم بدانند سخنان ابو تراب نزد
توست و تو از آنها