از اصول لفظيه «اصل عدم اضمار» است. توضيح اينكه وقتى كلامى از گويندهاى صادر شد، شك
مىكنيم، آيا در اين گفتار چيزى از قلم افتاده و يا در تقدير است يا خير؟ در اين
صورت به اصل عدم اضمار تمسك كرده و آن را منتفى اعلام مىكنيم.
اصل عدم تقدير از اصول لفظيه است. هرگاه در كلامى احتمال بدهيم كه
كلمه يا جملهاى در تقدير است، اما دليلى بر اين احتمال وجود نداشته باشد، در چنين
موردى علماى اصول مىگويند: اصل بر اين است كه شارع منظورش را در قالب الفاظ بيان
مىكند، و اگر از لفظ بيش از ظاهر فهميده نشود با اجراى اصل عدم تقدير به آنچه
بيان شد عمل مىشود.
شيخ انصارى معتقد است: اصالة الحقيقه و اصالة العموم و اصالة الاطلاق
و ... از اقسام اصالة الظهور هستند، و برگشت اصالة الظهور به اصالة عدم القرينه
است. با اين توضيح كه اصالة الحقيقه به اصالة عدم قرينة المجاز، و اصالة العموم به
اصالة عدم المخصص برمىگردد. در كتاب اصول الفقه [4] پس از نقل مطلب فوق آمده: مقصود مرحوم شيخ ظاهرا
اين است كه اصالة الظهور بهدليل بناء عقلاء بر حجيت «اصل عدم قرينه» حجت است. و اما آخوند خراسانى برخلاف شيخ انصارى مىگويد:
اصالة عدم القرينه به اصالة الظهور برمىگردد. مؤلف پس از بيان ديدگاههاى شيخ
انصارى و آخوند خراسانى و نقد آنها، مىگويد: تنها يك اصل مورد قبول عقلاء است؛ و
آن اصالة الظهور است. و بناء عقلاء نيز بيش از يكى نيست، و آن عبارت است از «الغاء احتمال خلاف ظاهر» همانند احتمال غفلت، احتمال
خطا، احتمال نصب قرينه برخلاف كه آنهم تعبيرى از اصالة الظهور خواهد بود.
چهبسا مقصود شيخ انصارى و آخوند از اصالة عدم القرينه همان الغاى
احتمال غفلت يا قرينه باشد، در آن صورت اختلافى بين اين دو انديشمند بزرگ اصولى
نخواهد بود، بلكه تعبيرهاى آنان مختلف است. [5]