نام کتاب : فرهنگ تشريحى اصطلاحات اصول نویسنده : ولایی، عیسی جلد : 1 صفحه : 176
196. حكم انشايى
اگر عملى داراى مصلحت باشد، و مانعى نداشته باشد، اما اراده جدى به
آن تعلق نگرفته باشد، از روى مسامحه به آن حكم انشايى گويند. مثل اوامر امتحانى.
197. حكم تأسيسى
تأسيس در لغت بهمعناى پى نهادن و ايجاد كردن است، و در اصطلاح
احكامى را گويند كه در عرف وجود نداشته، و شارع آن را ابتدائا تأسيس كرده باشد. به
مبحث «حقيقت و مجاز» رجوع شود.
198. حكم تكليفى
حكمى كه مستقيما به افعال انسان تعلق مىگيرد، و رفتار انسان را
ازهرجهت تصحيح مىكند، به آن حكم تكليفى گويند. احكام تكليفى بر پنج قسم هستند:
وجوب، حرمت، استحباب، كراهت، اباحه.
199. حكم تنجيزى
اگر حكم به مرحله فعليت برسد، و مكلف نيز بدان آگاه گردد، به آن حكم
تنجيزى گويند. در آن صورت اگر مكلف آن را انجام ندهد كيفر خواهد داشت. [1]
امام خمينى در مقابل آخوند خراسانى كه احكام را به اقتضاء و تنجيز و
انشاء و فعليت تقسيم كرده مىگويد: «اطلاق حكم به مرتبه و مرحله اقتضاء و تنجيز غلط است. زيرا اقتضاء از مقدمات
حكم است، و تنجيز از لوازم آن، بنابراين حكم دو مرتبه دارد، و آن عبارت است از
انشاء و فعليت. [2]»
200. حكم شأنى
به مبحث «حكم اقتضايى» رجوع شود.
201. حكم ظاهرى
حكم ظاهرى حكم انسان شاك است. مثل احكامى كه انسان بهوسيله امارات و
اصول عمليه به دست مىآورد. به مبحث «اصول عمليه» رجوع شود.
202. حكم فعلى
عملى كه داراى مصلحت بوده و مانع در آن مفقود باشد، و اراده جديّه
نيز به آن تعلق گرفته باشد، به