responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ تشريحى اصطلاحات اصول نویسنده : ولایی، عیسی    جلد : 1  صفحه : 116

117. امر [1]

امر در لغت داراى معانى بسيارى است، مثل حادثه، فرمان، دستور دادن، خواستن و ... و در اصطلاح به طلب انشايى (در مقابل طلب حقيقى كه همان اراده قلبى باشد) گويند.

الف. كلمه امر (ا- م- ر)؛ ب. صيغه امر (افعل و ...).

الف. «كلمه امر». در كتاب اصول الفقه درباره «امر» سه مطلب بيان مى‌شود:

مطلب اول: كلمه امر مشترك بين دو معناى طلب و شى‌ء است. دليل اينكه امر براى هر دو معنى وضع شده، و در هر دو حقيقت است، عبارت است از: 1. امر به‌معناى طلب داراى مشتقاتى است:

مثل امر، يامر، آمر، مأمور. در حالى كه امر به‌معناى شى‌ء مشتقاتى نخواهد داشت. 2. جمع امر به‌معناى طلب «اوامر» است. در حالى كه جمع امر به‌معناى شى‌ء «امور» است. و اين خود دليل تعدد وضع است.

مطلب دوم: امر به‌معناى طلب (فرمان)، بايد از جانب شخص عالى و بزرگ‌ [2] صادر شود، و لو فروتنى كرده و خفض جناح كند. درخواست از سوى شخص پايين‌تر «استدعا» نام دارد نه طلب. و درخواست از سوى شخص مساوى «التماس» [3] و «خواهش» است. دليل مطلب دوم «تبادر» و همچنين «صحت سلب» امر از طلب غير عالى است. به مبحث «تبادر» و «صحت سلب» رجوع شود.

مطلب سوم: ماده امر به‌معناى طلب با دو شرط دلالت بر وجوب مى‌كند: 1. از شخص عالى صادر شده باشد. 2. عارى باشد از قرينه‌اى كه دلالت بر استحباب يا جواز كند.

ب. «صيغه امر» يعنى هيئت افعل و شبيه آن. در معالم الاصول آمده: صيغه امر يعنى صيغه افعل، و آنچه شبيه بدان است همگى از نظر لغت تنها دلالت بر وجوب مى‌كنند. [4] همانندهاى صيغه افعل عبارت است از: اسما افعال؛ مثل «صه» به فتح صاد به‌معناى ساكت باش و نيز فعل مضارع مقرون به لام امر غائب؛ مثل كلمه فليحذر در آيه‌ «فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ» [5] يعنى بايد بترسند آنهايى كه مخالفت با امر الهى مى‌كنند و مثل فعل مضارع بدون لام درصورتى‌كه انشاء طلب از آن اراده شده باشد؛ همانند كلمه يتربّصن در آيه‌ «وَ الْمُطَلَّقاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاثَةَ قُرُوءٍ» [6]، يعنى زنان مطلقه بايد سه طهر عده نگهداشته باشند. و نيز صيغه‌هاى امر حاضر و غايب.

صيغه امر به نحو حقيقت يا مجاز در پانزده معنى به كار رفته است، از جمله:


[1] . كفاية الاصول، ج 1، ص 89؛ الذريعة الى اصول الشريعة، ج 1، ص 127؛ نهاية الاصول، ص 85؛ مبادى الوصول الى علم الاصول، ص 89؛ اصول الاستنباط، ص 77؛ بدائع الافكار، ص 194؛ اصول الفقه، ج 1، ص 59؛ نهاية الدراية، ج 1، ص 103؛ مناهج الوصول الى علم الاصول، ج 1، ص 237؛ اجود التقريرات، ص 86؛ فوائد الاصول، ج 1 و 2، ص 128.

[2] . الذريعة الى اصول الشريعة، ج 1، ص 35.

[3] . نهاية الاصول، ص 86؛ اجود التقريرات، ص 87.

[4] . معالم الدين فى الاصول مبحث امر، ص 39.

[5] . سوره نور، آيه 64.

[6] . سوره بقره، آيه 229.

نام کتاب : فرهنگ تشريحى اصطلاحات اصول نویسنده : ولایی، عیسی    جلد : 1  صفحه : 116
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست