نام کتاب : فرهنگ تشريحى اصطلاحات اصول نویسنده : ولایی، عیسی جلد : 1 صفحه : 114
116. امتناع
در علم منطق اصطلاح وجوب و امكان و امتناع در كنار يكديگرند. توضيح
اينكه منطقيين مىگويند:
اگر محمولى را به موضوعى نسبت دهيم، مثلا بگوييم «الف» «با» است، رابطه «الف» با «با» يكى از كيفيتهاى سهگانه را پيدا خواهد كرد. يا اين رابطه رابطه
ضرورى است. يعنى حتمى و اجتنابناپذير و غير قابل تخلف است. يعنى عقل ابا دارد كه
خلاف آن را قبول كند. يا بهعكس رابطه امتناعى است. يعنى محال است كه محمول عارض
موضوع گردد، و يا اين رابطه بهگونهاى است كه مىشود مثبت باشد و مىشود منفى
باشد. يعنى هم قابل اثبات است و هم قابل نفى. به عبارت ديگر عقل نه از قبول خود آن
ابا دارد و نه از قبول خلاف آن. مثلا اگر رابطه عدد چهار را با جفت بودن در نظر
بگيريم، اين رابطه ضرورى و حتمى است، كه عقل از قبول خلاف آن ابا دارد. عقل
مىگويد:
عدد چهار جفت است، بالضروره و بالوجوب، پس آنچه بر اين رابطه حاكم
است وجوب و ضرورت است. ولى اگر بگوييم عدد پنج جفت است، رابطه رابطه امتناعى است.
يعنى عدد پنج از جفت بودن امتناع دارد و عقل هم اين معنى را درك مىكند، و از قبول
آن ابا دارد. پس رابطه حاكم ميان عدد پنج و جفت بودن امتناع و استحاله است. اما
اگر بگوييم: امروز هوا آفتابى است، اين رابطه، رابطه امكانى است. يعنى طبيعت روز،
نه اقتضاء دارد كه حتما آفتابى باشد، و نه اقتضاء دارد كه حتما ابرى باشد، بلكه
روز بر حسب طبيعت خود هر دو طرف را پذيراست. در اينجا رابطه ميان روز و آفتابى
بودن رابطه امكانى است.
فلاسفه درباره وجود مىگويند: هر معنى و مفهوم را كه در نظر بگيريم،
و موضوع قرار دهيم، و وجود را بهعنوان محمول به آن نسبت دهيم، از سه حال خارج
نيست؛ يا رابطه وجود با آن مفهوم و معنى وجوبى است، يعنى ضرورتا و وجوبا آن چيز
وجود دارد، ما آن را «واجب الوجود» مىناميم. و يا رابطه وجود با او منفى و
امتناعى است، يعنى محال است كه موجود باشد، بلكه ضرورتا و وجوبا بايد نباشد، آن
چيز را «ممتنع الوجود» مىناميم. مثل جسمى كه در آن واحد هم
كروى باشد و هم مكعب؛ و يا رابطه وجود با آن معنى رابطه امكانى است، يعنى آن ذاتى
است كه نه از وجود ابا دارد و نه از عدم و ما آن چيز را «ممكن الوجود» مىناميم. همه اشياء عالم مانند انسان و حيوان و درخت و ...
كه به حكم يك سلسله علل پديد مىآيند، و سپس معدوم مىشوند ممكنالوجودند. [1]
پس از مشخص شدن معناى هريك از واژهها، اشارهاى به اقسام هريك
خواهيم داشت: [2]
1. امكان بر سه قسم است: الف. امكان ذاتى؛ ب. امكان وقوعى؛ ج. امكان
استعدادى.
الف. امكان ذاتى: به چيزى كه ذاتا نه اقتضاى وجود دارد، و نه اقتضاى
عدم، بلكه وجود و عدم آن بستگى به علت جداگانه دارد «ممكن ذاتى» گويند. مثل جميع ممكنات (انسان، حيوان و ...) كه