نام کتاب : إيضاح الكفاية نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد جلد : 6 صفحه : 230
و ظاهر»، «نص و ظاهر» و «وارد و مورود» تعارض نيست.
2قبلا بيان
كرديم كه مقتضاى اصل اولى [1]، بين خبرين متعارضين، بنا بر طريقيت، اين است كه «احدهما» به طور كلى از حجيت، ساقط مىشود [2] و علتش اين است كه علم اجمالى به كذب احد
الخبرين پيدا مىشود لكن گفتيم علم اجمالى مذكور، مانع حجيت دليل ديگر نيست يعنى:
يكى از آن دو قطعا «حجت» و ديگرى «لا حجت» است لكن چون روايتى را كه علم اجمالى به كذبش داريم، معين نيست [3] هر دو روايت در خصوص
مؤدايشان از حجيت ساقط مىشوند.
3گفتيم با يكى
از آن دو روايت متعارض «لا على التعيين» مىتوان قول ثالث را نفى نمود.
جمعبندى: آنچه مقتضاى اصل اولى در خبرين متعارضين است، شامل موارد
جمع عرفى نيست و علتش را چنين بيان كرديم: عرف در مواردى كه جمع عرفى، مطرح است،
متحير نمىباشد.
4ضمنا بيان
كرديم كه مقتضاى قاعده ثانوى شرعى در خبرين متعارضين، عدم تساقط است و كأنّ «اجماعى» هست كه بايد احدهما را اخذ نمود لكن گفتيم اگر دليلى بر تعيين داشته
باشيم [4]، معيّنا طبق همان خبر عمل مىكنيم و چنانچه دليلى بر تخيير باشد در
عمل به «احد الخبرين» [5] مخير هستيم.