هست ولى فاقد وصف و عنوانى هست و كسى مىآيد بين موصوف و صفت، رابطه
ايجاد مىكند مثلا: جسمى را كه سفيد نيست آن را سفيد قرار مىدهد و بنحو جعل
تأليفى مىگويد: صار الجسم ابيضا يعنى جاعلى، شىء موجودى را متّصف به صفت بياض
نمود.
آيا اين جعل تأليفى در مورد الاربعة زوج تصوّر دارد؟ نه و كسى
نمىتواند بگويد:
جعلت الاربعة زوجا، زيرا زوجيّت لازمه ماهيّت اربعه است و قابل جعل
نمىباشد.
جعل بسيط كه مفاد كان تامّه دارد، فقط نياز به فاعل دارد نه اسم و
خبر، يعنى ايجاد الشّىء يعنى شىء كه وجود ندارد خالق و جاعلى آن را ايجاد
مىنمايد كان زيد اى تحقّق زيد اصل وجود را، «كان» تامّه بيان
مىكند- «كان» تامّه نتيجه جعل بسيط است- اگر كسى بخواهد
زوجيّت تحقّق پيدا كند بايد اربعه را ايجاد نمايد. اگر اربعه به جعل بسيط تحقّق
پيدا كرد، لا محاله زوجيّت هم به تبع آن محقّق مىشود بدون اينكه جعل استقلالى به
زوجيّت تعلّق گرفته باشد. بله يك جعل عرضى و مجازى به زوجيّت تعلّق پيدا مىكند
بدون اينكه زوجيّت نياز به جعل داشته باشد.
تمام آنچه را كه از نظر مسئله جعل براى «الاربعة زوج» گفتيم در مورد قطع و احكام آن پياده مىشود يعنى: معنى ندارد
كسى قطع را به جعل تأليفى حجّت قرار دهد و بگويد: جعلت القطع حجّة. زيرا حجّيّت
لازمه لا ينفكّ قطع است همانطور كه نمىتوانيم بگوئيم جعلت الاربعة زوجا،
نمىتوانيم بگوئيم جعلت القطع حجّة.
بله اگر در خارج حجيّت بخواهد محقّق شود مىتوان بنحو جعل بسيط و «كان» تامّه قطع را ايجاد نمود كه به دنبال آن، احكام و آثار قطع قهرا
مترتّب مىشود بدون اين كه اين آثار به جعل مستقلّى ايجاد شده باشد. بلكه مىتوان
گفت به نحو جعل عرضى آثار قطع محقّق شد.
خلاصه: حجيّت براى قطع قابل جعل نيست زيرا جعل در مورد فقدان بكار
مىرود و قطع فاقد حجيّت نيست تا به جعل جاعل، واجد حجيّت شود.