أمّا القسم الاوّل: فالنّهي تنزيها عنه بعد الاجماع على أنّه يقع
صحيحا، و مع ذلك يكون تركه أرجح، كما يظهر من مداومة الائمّة عليهم السّلام على
التّرك امّا لاجل انطباق عنوان ذي مصلحة على التّرك فيكون التّرك كالفعل ذا مصلحة
موافقة للغرض و ان كان مصلحة التّرك أكثر، فهما حينئذ يكونان من قبيل المستحبين
المتزاحمين، فيحكم بالتّخيير بينهما لو لم يكن أهمّ في البين، و الّا فيتعيّن
الاهمّ و ان كان الآخر يقع صحيحا، حيث انّه كان راجحا و موافقا للغرض، كما هو
الحال في سائر المستحبّات المتزاحمات، بل الواجبات(1).
عبادت، متعلّق شده و وجه افتراق آن دو، اين است كه اوّلى بدل ندارد
امّا دوّمى داراى بدل هست.
3- در لسان و ظاهر
دليل، نهى بهعنوان عبادت تعلّق گرفته امّا در حقيقت، نهى تنزيهى به عبادت متعلّق
نشده يعنى: نهى به عنوانى تعلّق گرفته كه آن عنوان با عبادت، اتّحاد وجودى پيدا
كرده- و چهبسا اتّحاد وجودى هم ندارد بلكه ملازمه وجودى مطرح است [1].
مثال: وقتى به روايات مراجعه كنيد، مىبينيد نماز در مواضع تهمت،
مكروه است امّا در حقيقت، صلات در موضع تهمت، كراهت ندارد بلكه نفس بودن و توقّف
انسان در موضع اتّهام، مكروه است- چون ممكن است احتمالات نامشروعى دربارهاش داده
شود- لذا نماز در موضع تهمت چون با «كون» در موضع تهمت
متّحد شده كراهت پيدا مىكند پس در حقيقت، نهى به صلات تعلّق نگرفته بلكه نهى
تنزيهى به نفس بودن در موضع تهمت متعلّق شده و كون در موضع تهمت، اتّحاد وجودى با
نماز پيدا كرده.
احكام عبادات مكروهه
«حكم قسم اوّل»
(1)- در قسم اوّل، نهى تنزيهى به نفس عبادت متعلّق بود و هيچ بدلى
هم براى آن