(1)- 3- جواب ديگر از احتجاج نافين، اين است كه: فرض كنيد تخصيص عام،
مستلزم مجازيّت است لكن «تمام الباقى» داراى خصوصيّتى مىباشد كه:
آن عام كه دلالت بر عموم داشت، لازمه دلالتش بر عموم، اين بود كه
شامل عمرو، بكر، خالد و ... مىشد يعنى بر هريك از افرادش مستقلّا شامل مىشد بدون
اينكه شمول و دلالتش بر افراد، ارتباطى به هم داشته باشد به عبارت ديگر: وقتى عام،
شامل عمرو مىشد به خاطر اين نبود كه شامل بكر شده و همچنين شمولش نسبت به خالد به
خاطر اين نبود كه شامل عمرو شده، بلكه تمام افراد در يك سطح، مشمول عام هستند لكن
مخصّصى از ناحيه مولا صادر شده و نقش تخصيص مذكور، اين است كه مانع دلالت و شمول
عام، نسبت به مورد مخصّص و زيد شده و شما- مستدل- هم مىگوئيد عدم دلالتش بر زيد،
مستلزم مجازيّت است [2] ما هم فرضا
قبول مىكنيم لكن نكته كلام ما اين است كه مجازيّت براى عدم دلالت و عدم شمول،
نسبت به زيد است امّا شمول عام، نسبت به عمرو، بكر و خالد چه نقصى دارد؟
مقتضى شمول و دلالت، نسبت به تمام افراد، موجود است لكن يك مانع قوى
به نام مخصّص- لا تكرم زيدا- زيد را از تحت عام، خارج نموده امّا نسبت به شمول و
دلالت بر سائر افراد- تمام الباقى- نقصى وجود ندارد.
آيا دلالت و شمول عام، نسبت به بكر، ارتباطى به دلالت بر زيد داشت و
آيا دلالت عام بر افرادش ارتباطى به يكديگر دارد؟