نام کتاب : إيضاح الكفاية نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد جلد : 3 صفحه : 204
الثّامن: أنّ متعلّق النّهي امّا أن يكون نفس العبادة، أو جزئها،
أو شرطها الخارج عنها، أو وصفها الملازم لها كالجهر [1] و الاخفات للقراءة، أو وصفها غير الملازم،
كالغصبيّة لأكوان الصّلاة المنفكّة عنها(1).
از نظر «فقهى» در باب عبادات، محلّى براى تمسّك به عموم و
اطلاق وجود ندارد [2] امّا چنانچه
نهيى به عبادتى تعلّق گرفت و ندانستيم آن نهى، مقتضى فساد هست يا نه در اين صورت
به اصالت الفساد تمسّك مىكنيم لكن معناى اصالت الفساد، استصحاب و عدم ترتّب اثر
نيست بلكه مقصود، اين است كه: در آن عبادت نه امر فعلى وجود دارد و نه ملاك امر،
زيرا ملاك امر، محبوبيّت و مقربيّت مىباشد و تعلّق نهى به آن عبادت به معناى
مبغوضيّت است پس اگر عبادتى فاقد امر باشد و نهى هم به آن متعلّق بشود [3] همين مسئله بر بطلان عبادت كفايت مىكند
زيرا عبادت صحيح يا بايد داراى امر باشد يا اگر قائل شديم امر هم لازم نيست لااقل
ملاك امر- محبوبيّت و مقربيّت- در آن وجود داشته باشد امّا اگر عبادتى نه داراى
امر هست و نه ملاك امر چگونه مىتواند صحيحا واقع شود.
نتيجه: در صورت شك، طبق قاعده بايد حكم به بطلان شود.
8- اقسام تعلّق
نهى به عبادت
(1)- 1- گاهى نهى به مجموع عبادت تعلّق مىگيرد مانند صلات در ايّام
حيض كه مجموع عبادت، منهى عنه مىباشد.
[1]فان كل واحد منهما لا يكاد ينفك عن القراءة و ان كانت هى
تنفك عن احدهما، فالنهى عن ايهما يكون مساوقا للنهى عنها، كما لا يخفى. «منه قدس سرّه». ر. ك: حقائق الاصول 1/ 432.
[2]زيرا در باب عبادات عموم يا اطلاقى وجود ندارد كه هنگام شك
در صحت و فساد به آن تمسّك نمود.