نام کتاب : إيضاح الكفاية نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد جلد : 2 صفحه : 411
و اما التّفصيل بين السّبب و
غيره، فقد استدلّ على وجوب السّبب، بأنّ التّكليف لا يكاد يتعلّق إلا بالمقدور، و
المقدور لا يكون إلا هو السّبب، و إنّما المسبّب من آثاره المترتّبة عليه قهرا، و لا
يكون من أفعال المكلّف و حركاته أو سكناته، فلا بد من صرف الأمر المتوجّه إليه عنه
إلى سببه(1).
بعضى
از تفاصيل در وجوب مقدّمه
تفصيل بين «سبب و مسبّب» و سائر مقدّمات
(1)- گفتهاند اگر مقدّمه، سببيّه باشد، يك حكم دارد
امّا اگر غي رسببيّه باشد- مانند شرط، عدم المانع، معد و سائر مقدّمات- حكم ديگرى دارد.
سؤال: مقدّمه سببيّه، چه خصوصيّتى دارد كه از سائر
مقدّمات، ممتاز گشته؟
جواب: بديهى است كه معناى سبب، اين است كه بعد از
آن، مسبّب، تحقّق پيدا مىكند و حقيقتش اين است كه در باب سبب و مسبّب، امر اصلا به
مسبّب، تعلّق نمىگيرد و اگر ظاهرا شما ملاحظه مىكنيد كه امر به مسبّب، تعلّق گرفته،
باطنا، متعلّق به سبب شده زيرا در باب سبب و مسبّب، آنچه كه مقدور مكلّف هست، عبارت
از سبب مىباشد به عبارت ديگر: القاء حطب در نار، مقدور مكلّف هست امّا احراق- مسبّب-
يك امر
نام کتاب : إيضاح الكفاية نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد جلد : 2 صفحه : 411