ترخيصه، و لا معنى لصحّته إلا
حسنه، و الظّاهر أنّ صحّة استعمال اللفظ في نوعه أو مثله من قبيله، كما يأتي الإشارة
إلى تفصيله(1).
امر
سوّم ملاك صحت استعمال چيست؟
(1)- مقدّمه: به يك اعتبار، وضع بر دو نوع است: وضع
شخصى، وضع نوعى.
الف: وضع شخصى- گاهى واضع، مادّه و هيئت معيّنى را
در نظر مىگيرد و لفظى را وضع مىكند مانند نوع اسماء مثلا وقتى مىخواهد لفظ انسان
يا رجل را وضع كند، مادّه و هيئت آن را در نظر مىگيرد و ...
ب: وضع نوعى: مادّه معيّنى را در نظر مىگيرند- در
ضمن هر هيئتى باشد- مثلا مىگويند ضاد و راء و باء در هر هيئتى كه باشد به معناى زدن
است. و گاهى هيئت معيّنى را وضع مىكنند و كارى به مادّه آن ندارند مثلا مىگويند هيئت
«فعل» را براى اخبار از زمان گذشته وضع مىنمائيم.
لازم به تذكّر است كه در تسميه دو قسم اخير- ب- اختلافى
هست كه آيا وضع شخصى نام دارند يا وضع نوعى- فعلا اين مسئله به بحث ما ارتباطى ندارد-
تذكّر: آنچه را كه تاكنون در اين امر گفتهايم، در
استعمالات حقيقيه، جارى است و اينك به توضيح عبارت مرحوم مصنّف مىپردازيم:
در استعمالات حقيقى، بلا اشكال به وضع واضع نيازمند
هستيم امّا:
آيا در استعمالات مجازى هم به وضع واضع احتياج داريم
مثلا آيا واضع در مورد لفظ اسد دو وضع دارد؟ يك مرتبه لفظ اسد را براى حيوان مفترس
وضع نموده و بار ديگر هم گفته است اگر كسى لفظ اسد را در موجود ديگرى كه شباهت به آن
دارد،