responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ميزان حق يا شرح فصل امامت از تجريد الكلام خواجه نصير طوسي نویسنده : واعظ موسوى، سيد على اكبر (محب الاسلام)    جلد : 1  صفحه : 193

و «سلمى» را به آتش ناگهانى بسوخت، نه كلاله را مى‌شناخت و نه ميراث جدّه را، و در فرمانهاى خود دودل و مضطرب بود.

داستان سلمى:

ابو بكر (فجأه سلمى) را كه مرتد بود، دستور داد در بقيع بردند، و دست و پاى بسته در آتش انداختند و سوختند، فجأه او را فريب داده و آزرده بود كه من مسلمانم اما اهل نواحى ما مرتدند اگر بمن مال و سلاح، و مرد جنگى مدد كنى، آنها را مطيع تو سازم، ابو بكر فريب خورد و مال و سلاح و ده مرد جنگى همراه او كرد، او در قبيله ده مسلمان را كشت و اموال آنها را بگرفت.

و چون بر او دست يافتند، ابو بكر بر او خشم گرفت دستور داد بآتشش سوختند.

و تا آخر عمر بر اين عمل اسف داشت و پشيمان بود ايراد ما بر او اينست كه هيچ‌كس حق ندارد براى جرم مجازاتى معين كند، كه در شرع وارد نشده و پيامبر (ع) فرمود «لا يعذب بالنار الا رب النار»

كلاله- كسيست كه پدر و فرزند نداشته باشد و هر وارثى كه بواسطه پدر و فرزند ارث نبرده باشد از ابو بكر پرسيدند، كلاله چيست ندانست و گفت رأى خود را بگويم اگر درست باشد از خداست و اگر باطل باشد از من و از شيطان.

و گويند ميراث جده را پرسيدند ابو بكر ندانست تا مغيرة بن شعبة و محمد بن مسلمه گفتند. پيغمبر (ع) او را سدس داد.

سخن ما اينست:

رأيى كه احتمال دارد، رأى شيطان باشد نميتوان مردم را مجبور بقبول آن كرد، و اگر نپذيرفتند خانه آنان را آتش زد. و عقوبت كرد. (تلخيص از كشف المراد)

نام کتاب : ميزان حق يا شرح فصل امامت از تجريد الكلام خواجه نصير طوسي نویسنده : واعظ موسوى، سيد على اكبر (محب الاسلام)    جلد : 1  صفحه : 193
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست