و به دليل اينكه ابو بكر وقت مرگش در استحقاق امامت خودش شك كرد و در
تعيين خليفه پس از خود مخالفت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله كرد، و كسى را كه
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله عزلش نموده بود، وى متولّى كار ساخت.
ابو بكر بوقت مرگ در اينكه آيا سزاوار امامت هست يا نه؟ شك داشت. چون
گفت اى كاش از رسول خدا (ص) ميپرسيدم آيا امر امامت از آن كيست؟ تا نزاع نشود و اى
كاش در سقيفه مسئوليت كار را بعهده يكى از آن دو مرد (ابو عبيده، عمر بن خطاب يا
مغيره) قرار ميدادم كه او امير و من وزير ميبودم.
اينگونه ترديد، بمذهب اماميه منا فى خلافت و امامت است چون شرط عصمت
و افضليت ميكنند. و گفت اى كاش خانه فاطمه (ع) را تفتيش نميكردم ...[1]
حسن انتخاب
اينگونه سخنان از خلفاى سهگانه فراوان شنيده شده[2] و در باب
مقايسه و حسن انتخاب
(فَيَتَّبِعُونَ
أَحْسَنَهُ)
و (أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ
أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ) از ديگرسوى مسلم است كه بوقت ضربت خوردن امام على (ع) نخستين سخنى كه
بر زبانش جارى شد (بخداى كعبه رستگار شدم) بود.
از گويندگان اين دو سخن كداميك سزاوار خلافت رسولند؟ صلى الله عليه
و آله.
متولى كار ساخت:
پيغمبر (ص) از دنيا رفت و بمذهب اهل سنت جانشين معين نكرد، اما أبو
بكر عمر را معين كرد پس مخالفت پيامبر (ع) كرد.
آنگاه عمر را ولايت داد، با آنكه پيامبر (ص) او را مأمور هيچ كارى
نكرد. پس مخالفت با رسول خدا (ص) كرد.