نام کتاب : بررسي و داوري در مسايل اختلافي ميان دو فيلسوف اسلامي نویسنده : حسنی، حسن جلد : 1 صفحه : 139
اكنون چند مطلب در تأييد نظر خواجه پيشنهاد مىشود:
1- آنگونه كه فخر
رازى مدّعى است اگر «نفس» بدون وسائط امور جزئى را ادراك نمايد، بايد
محسوسات را هم بدون حس باصره و سامعه و ... ادراك نمايد و حال آنكه چنين نيست.
2- فخر رازى مدّعى
است «حكم بوجود قواى باطنى خلاف ضرورت عقل است، چون بحكم
عقل، حضور اشياء نزد «داور» هنگام داورى ضرورى است و «نفس» كه داورى مىكند اين محسوس آن متخيّل است و اين جزئى تحت آن كلّى
است، پس حضور تمام مدركات نزد نفس ضرورى است. ازاينرو، بوجود قواى باطنى نيازى
نيست»[1].
مىگوئيم قول بوجود قواى باطنى اگر خلاف ضرورت عقل مىبود، حكماء
استدلال بر وجود قواى باطنى نمىنمودند. ديگر آنكه نيازى نبود كه فخر رازى استدلال
در ابطال اين قوى نمايد، چون صرف خلاف ضرورت عقل، كفايت مىكرد.
3- بو على در «اشارات» در فصل مربوط به قواى باطنى اظهار مىدارد:
«هريك از قواى باطنى اختصاص بمحلّ خاصّى از مغز دارند
چون اختلال موضع معيّنى از مغز، سبب اختلال قوّه خاصّى از اين قوى مىگردد[2]».
فخر رازى در تفسير خود بر اين كلام بو على مىگويد:
«اختلال قوّهاى از قواى باطنى، ممكن است بجهت آن باشد كه موضعى از مغز، آلت
براى آن قوّه باطنى باشد، نه محلّ براى آن و ....»[3].
اين سخن فخر رازى، تصديق ضمنى او است بر وجود قواى باطنى درحالىكه
او منكر وجود قواى باطنى است.
4- اگر مدرك تمام
صور و معانى جزئى در انسان، «نفس ناطقه» باشد آنهم بدون وساطت قواى باطنى كه ادّعاء فخر رازى است لازم
مىآيد ساير حيوانات كه ادراكى از صور و معانى جزئى دارند، داراى «نفس ناطقه» باشند، درحالىكه نيستند لازم بذكر است
كه فخر رازى
[1].... انّ بديهة العقل حاكمة بأنّ القاضى على
الشيئين لابدّ و أن يحضره المقضّى عليهما ... فاذن لابدّ من شىء واحد يكون مدركا
بجميع مدركات الحواس الظّاهرة ... فخر رازى- شرح اشارات- ج 1- صفحه 152.
[2]... انّ هذه هى الألات أنّ الفساد اذا اختصّ
بتجويف اورث الآفة فيه ...- بو على- اشارات- نقل از شرح خواجه- ج 2- صفحه 348.
[3]... و أن اختلت أفعالها عند اختلال ذلك الموضع
لأنّ ذلك الموضع كان آلة لتلك القوّة ...- فخر رازى- شرح اشارات- ج 1- صفحه 152.
نام کتاب : بررسي و داوري در مسايل اختلافي ميان دو فيلسوف اسلامي نویسنده : حسنی، حسن جلد : 1 صفحه : 139