نام کتاب : بررسي و داوري در مسايل اختلافي ميان دو فيلسوف اسلامي نویسنده : حسنی، حسن جلد : 1 صفحه : 137
استدلال فخر رازى در ابطال قواى باطنى و جواب خواجه به آن.
فخر رازى در «شرح اشارات»، پس از تشكيك بر بيان بو على در اثبات حس مشترك و خيال و
واهمه و متصرّفه- كه شرح آن گذشت- مدّعى است كه كلّا قول بوجود قواى باطنى باطل و
مدرك تمام ادراكات- خواه جزئى و خواه كلّى- «نفس ناطقه» است در اين مسئله ابتدا كلام فخر رازى و
بعد جواب خواجه را مىآوريم.
فخر رازى در شرح اشارات مىگويد:
«مدرك تمام محسوسات و صور خيالى و معانى جزئى و كلّى، «نفس ناطقه» است و نيازى نيست كه براى هريك از آنها،
قوّه ادراككننده جداگانهاى باشد، به ضرورت عقل و اتّفاق حكما داورى ميان دو شىء
بدون حضور آنها نزد داور ممكن نيست. حكم به اينكه شىء به اين رنگ داراى اين طعم
است يا اين ملموس داراى اين مزه است و اين جزئى تحت اين كلّى است، وقتى صحيح است
كه مدرك تمام محسوسات و كلّى و جزئى، امر واحد باشد. آنچه را كه ديدهايم
مىتوانيم تخيّل كنيم، يا آنچه را كه تخيّل نمودهايم، مىتوانيم مجددا بهبينيم.
پس حكم به اينكه اين متخيّل همان مبصر است و بعكس وقتى صحيح است كه شخص واحد، شىء
واحدى را دوبار ديده باشد و بعد از غيبت هم آن را تخيّل نموده باشد. حكم بوجود
عداوت در شخصى، در صورتى است كه شىء واحد، آن عداوت جزئى و آن شخص را ادراك نموده
باشد، تركيب صور خيالى با يكديگر و يا تركيب آنها با معانى جزئى و همچنين تحليل
آنها از يكديگر، هنگامى صحيح است كه مدرك آن صور و معانى شىء واحد باشد. حكم به
اينكه زيد انسان است، فرع بر تصوّر زيد و انسان است و بناچار مدرك زيد جزئى و
انسان كلّى شىء واحد است.
پس مدرك تمام صور- خواه محسوس و خواه متخيّل- و معانى- خواه جزئى و
خواه كلّى- يك چيز خواهد بود كه عبارت از «نفس ناطقه» است، نه اينكه براى هريك قوّه جداگانه
باشد.
اگر گويند در وجود صور خيالى و معانى و همى شكى نيست با اين وجود
تحقّق در خارج كه ندارند، انطباع آنها در «نفس» هم كه امكان ندارد، پس بايد انطباع آنها در قواى باطنى باشد سپس «نفس» بوسيله آن قوى صور و معانى جزئى را ادراك نمايد. جواب آن است كه
اوّلا انطباع صور خيالى و معانى جزئى در قواى باطنى، درست نيست، وگرنه بايد تخيّل
دريا انطباع صورت عظيم در محلّ صغير لازم مىآيد. ثانيا اگر صور و معانى جزئى
ابتدا در قواى جسمانى باشند سپس «نفس»
ادراكى
از آنها حاصل نمايد، لازم مىآيد كه انطباع، مغاير با ادراك باشد، در صورتى كه
بيشتر موارد مغايرت ميان انطباع و ادراك را نمىپذيرند. ثالثا با فرض قبول قواى
جسمانى، بايد بوجود بيش از دو قوّه- يكى محلّ صور جزئى و ديگرى خزانه معانى جزئى-
احتياج نباشد، درحالىكه قواى باطنى بيش از اين را اثبات مىنمائيد. بهرحال، قول
بوجود قواى باطنى
نام کتاب : بررسي و داوري در مسايل اختلافي ميان دو فيلسوف اسلامي نویسنده : حسنی، حسن جلد : 1 صفحه : 137