سكون دو نوع بود: يكى از خواص اهل نقصان و آن مقدّم بر سلوك باشد كه
صاحبش از مطلوب و كمال بىخبر باشد، و آن را غفلت خوانند. و ديگرى بعد از سلوك كه
از خواص اهل كمال بوده باشد وقت وصول به مطلوب، و آن را اطمينان خوانند.
و حالى كه در ميان اين دو سكون بوده باشد حركت و سير و سلوك خوانند،
و حركت از لوازم محبت باشد قبل الوصول، و سكون از لوازم معرفت است كه مقارن وصول
باشد.
و به اين سبب گفتهاند: «لو تحرّك العارف هلك و لو سكن المحبّ هلك» و از اين مبالغتتر نيز
گفتهاند و آن اين است:
«لو نطق العارف هلك و لو سكت المحبّ هلك».
اين است احوال سالك تا آنگاه كه واصل شود، و اللّه اعلم.