امّا حواس ظاهره شاغل باشند به ديدن صورتهائى كه بيننده را به مشاهدت
او رغبت افتد، و شنيدن صوتهاى مناسب[1]، و همچنين در بوىها و
طعمها و ملموسات.
امّا حواس باطنه شاغل باشند به تخييل[2] صورتها و حالتها كه خاطر بدان ملتفت باشد، يا به توهم محبتى يا
مبغضتى، يا تعظيم مسرّتى[3] يا
تحقير مضرتى[4]، يا انتظامى يا عدم
انتظامى[5]، يا به تذكر حال گذشته، يا
به تفكر در امورى كه طالب حصول آن امور باشد مانند مال و جاه.
امّا قواى حيوانى شاغل به سبب حزنى، يا خوفى، يا غضبى، يا شهوتى، يا
خيانتى، يا خجلتى، يا غيرتى، يا انتظار لذتى[6]، يا اميد قهر بر عدوى، يا
حذر از مولمى باشد.
امّا افكار مجازى شاغل تفكر در امرى غير مهم يا علمى غير نافع باشد.
و بالجمله هر چه به اشتغال بدان، از مطلوب محجوب شود.
و خلوت عبارت[7] است
از ازالت اين جمله موانع، پس صاحب خلوت بايد كه موضعى اختيار كند كه همى[8] از محسوسات ظاهر و باطن شاغلى نباشد و قواى حيوانى را مرتاض گرداند
تا او را جذب به آنچه ملايم آن قوى باشد، و دفع از آنچه غير ملايم بود تحريك نكند،
و از افكار مجازى به كلّى اعراض كند، و آن فكرهائى بود كه غايات آن راجع با مصالح
معاش فانى باشد[9].