قال اللّه سبحانه و تعالى:شَهِدَ اللَّهُ
أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً
بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ.[1]
پارسى معرفت، شناخت باشد، و اينجا مراد از معرفت مرتبه بلندترين از
مراتب خداشناسى است، چه خداشناسى را مراتب بسيار است.
و مثل مراتب معرفت چنان است كه آتش را بعضى چنان شناسند كه شنيده
باشند كه موجودى هست كه هر چه به او برسد ناچيز شود، و اثر او در آنچه محاذى او
باشد ظاهر گردد، و چندانكه از او بردارند هيچ نقصانى در او نيايد و هر چه از او
جدا شود بر ضد طبع او باشد و آن موجود را آتش خوانند.
و در معرفت باريتعالى كسانى كه به اين مثابت باشند مقلدان خوانند،
مانند كسانى كه سخن بزرگان تصديق كردهاند در اين باب بىوقوف بر حجتى[2].