نام کتاب : اسماعيليان و مغول و خواجه نصير الدين طوسي نویسنده : حسن امین جلد : 1 صفحه : 356
دور شود و به «سجلماسه»
برود.
ابن اثير در صفحه 39 از تاريخش مىگويد: وقتى مهدى به «قسطيليه» رسيد، رفتن نزد ابو عبد اللّه شيعى را رها كرد.
زيرا برادرش ابو العباس دستگير شده بود. لذا دانست اگر نزد او برود، آنها مطمئن
خواهند شد و او را خواهند كشت. ازاينرو آن را رها كرد و به طرف سجلماسه حركت كرد.
زيادة اللّه از ورود مهدى به قسطيليه آگاه شد و عدهاى را براى
دستگيرى وى به آنجا فرستاد، ولى او پيش از رسيدن آنها، آنجا را به قصد سجلماسه
ترك كرده بود.
در سجلماسه راه گريز از ظنّ حاكم آنجا «اليسع بن مدرار» را يافت.
هدايايى به او داد و با وى به رفتوآمد پرداخت. اليسع نيز بدون آنكه
از حقيقت كار او آگاه باشد، رفتهرفته او را به خود نزديكتر كرده، به او گرايش
پيدا كرد و او را مورد محبت خود قرار داد.
ولى زيادة اللّه اينبار سريعتر وارد عمل شد، و فرستادهاى نزد
اليسع گسيل داشت و او را آگاه كرد كسى كه به سجلماسه آمده و به او تقرب يافته،
فردى مظنون و دشمن مشترك آنها و همان است كه ابو عبد اللّه شيعى وى را به سوى خود
خوانده است.
اليسع نيز فورا عبد اللّه مهدى را دستگير و زندانى نمود.
بديهى است كه زيادة اللّه تا آن زمان، به اينكه زندانى سجلماسه عبد
اللّه مهدى است، اطمينان كامل نداشت و اين فقط يك احتمال قوى بود اين امر بر
اليسع بن مدرار آشكار شد، و زندانى كردن وى، فقط احتياطكارى بود.
البته اليسع بن مدرار تابع زيادة اللّه نبود، و سجلماسه زيرمجموعه
حكومت اغلبيّه محسوب نمىشد. اين شهر مركز فرمانروايى بنى مدرار بود كه از
نام کتاب : اسماعيليان و مغول و خواجه نصير الدين طوسي نویسنده : حسن امین جلد : 1 صفحه : 356