نام کتاب : اسماعيليان و مغول و خواجه نصير الدين طوسي نویسنده : حسن امین جلد : 1 صفحه : 284
خاك سفيد، سنگ سياه، زمين زرد و گلولاى قهوهاىرنگ. اين چيزى است
كه ما را در اينجا به خود مشغول و در اين كوهستان سخت و خشن ما را به خود خيره
كرده است. دوستان و همكارانمان در بيروت نيز دلمشغول همان چيزى هستند كه ما در
اينجا سرگرم آن هستيم يعنى سرخى، سفيدى قهوهاى و سياهى. همه ما انسانيم و رنگها،
ما را مسرور و تموج آنها ما را شيفته خود مىكند.
ما در اينجا سرگرم سفيدى، سياهى، سرخى و سبزى هستيم. به طرف آنها كه
ساكن هستند حركت كرده بر آنها مسلط مىشويم. اما دوستانمان را در بيروت، سفيدى و
سبزى چهرهها و اندامها و سرخى رخساره و گونهها به خود مشغول كرده به طرف آنها
كه بىحركتند حركت كرده و بر آنها كه نشستهاند مسلط مىشوند. ما را سياهى پررنگ
زير تپه مرواريدرنگ، شيفته خود مىكند و دوستانمان را در بيروت سياهى منظم و
پىدرپى زير پيشانى چهرههاى زيبا. ما را درخشش تختهسنگهاى سفيد كه دو قله از آن
سر مىزند مبهوت مىكند و دوستانمان را در بيروت، پيوستگى دندانهاى همچون درّ و
صدف كه دو لب از آن باز مىشود. ما گرفتار ويرانههايى در بيابانى متروكه هستيم و
آنان گرفتار چهار ديوارىهاى ساختمانها در سرزمينى آباد. در اين مكان ناهموار، رنگ
زرد برازندگى دارد و در آن جاى لطيف، رنگ طلايى. زيرا وقتى ما به كوههاى زرد رنگ
چشم دوختهايم، آنها چشمانشان را به موهاى بور و طلايى دوختهاند. چه تقدير شگفتى
نصيب ما و آنها شده است كه ما به دست خود آنرا براى خود انتخاب كردهايم. آيا ما
خطا رفتهايم يا آنها؟ چه كسى مىداند، آيا مجنون مىداند كه مجنون است؟!
نام کتاب : اسماعيليان و مغول و خواجه نصير الدين طوسي نویسنده : حسن امین جلد : 1 صفحه : 284