نام کتاب : اسماعيليان و مغول و خواجه نصير الدين طوسي نویسنده : حسن امین جلد : 1 صفحه : 208
خود را بيرون آورده، به نيروهاى مصر و شام بپيوندند (نيروهايى كه
هلاكو براى حمله به شام و مصر آماده كرده بود).
لشكر بغداد عزم كرد كه با آنها بيرون بيايد. خلقى بىاندازه، به اميد
آنكه خلاصى يابند. اما ايشان را به هزاره، صده و دهه قسمت كرده، تمامت بكشتند».
از جمله كسانى كه در اين ميان كشته شد، دواتدار بود. و اين فرد به
نظر ذهبى همان قهرمان است: دواتدار كه سر لشكر خليفه بود، در اولين برخورد با دشمن
فرار مىكند. سپس وقتى دشمن به اطراف بغداد مىرسد و قاعدتا شرف مردان حكم مىكند
در دفاع از بغداد تا پاى جان ايستادگى كنند، سوار كشتى شده، مىگريزد. هنگامى كه
هلاكو از او مىخواهد متعلقانش را خارج كرده، براى حمله به مسلمانان به لشكر او
بپيوندد، فورا به اين درخواست پاسخ مثبت مىدهد و به مردمى كه بىشمار بودند،
خيانت مىكند و آنها را با خود بيرون آورده، به مسلخ مغولها مىآورد و مغولها
تمامى آنها از جمله دواتدار را از دم تيغ مىگذرانند.
آرى او بهجاى اينكه در صحنه نبرد و در رأس لشكرى كه فرماندهى آن را
به عهده داشت بميرد بهجاى اينكه در دفاع از بغداد جان دهد، اينچنين ذلتبار
مىميرد. اين شخص در عين حال از نظر ذهبى يكى از قهرمانان و شجاعانى است كه او از
آنها ياد و توصيف كرده است.
اما چرا نزد ذهبى چنين است؟ زيرا او در سال 654 ه كشتارهاى مذهبى در
بغداد را رهبرى كرد و به محله شيعهنشين كرخ حمله كرد و مردان آن را كشته، زنانشان
را به اسارت گرفته، خانههايشان را ويران نموده و فجايع بزرگى را مرتكب شد.
نام کتاب : اسماعيليان و مغول و خواجه نصير الدين طوسي نویسنده : حسن امین جلد : 1 صفحه : 208