و اما تواضع- آن بود كه خود را مزيتى نشمرد بر كسانى كه در جاه از او نازلتر باشند.
و اما حميت- آن بود كه در محافظت ملت يا حرمت از چيزهائى كه محافظت از او واجب بود تهاون ننمايد.
و اما رقت- آن بود كه نفس از مشاهده تألم ابناى جنس متأثر شود بىاضطرابى كه در افعال او حادث گردد.
و اما انواعى كه در تحت جنس عفت است دوازده است:
اول- حيا دوم- رفق سوم- حسن هدى چهارم- مسالمت پنجم- دعت ششم- صبر هفتم- قناعت هشتم- وقار نهم- ورع دهم- انتظام يازدهم- حريت دوازدهم- سخا
اما حيا انحصار نفس باشد در وقت استشعار از ارتكاب قبيح بجهت احتراز از استحقاق مذمت.
و اما رفق- انقياد نفس بود امورى را كه حادث شود از طريق تبرع و آنرا دماثت نيز خوانند.
و اما حسن هدى- آن بود كه نفسرا بتكميل خويش بحيلتهاى پسنديده و ستوده رغبتى صادق حادث شود.
و اما مسالمت- آن بود كه نفس مجاملت ننمايد در وقت تنازع آراى مختلفه و احوال متباينه از سر قدرت و ملكه كه اضطراب را بدان تطرق نبود.
و اما دعت- آن بود كه نفس ساكن باشد در وقت حركت شهوت و مالك زمام خويش بود.
و اما صبر- آن بود كه نفس مقاومت كند با هوى تا مطاوعت لذات قبيحه از او صادر نشود.
و اما قناعت- آن بود كه نفس آسان فراگيرد امور مآكل و مشارب